جدول جو
جدول جو

معنی سنینه - جستجوی لغت در جدول جو

سنینه
(سَ نَ)
ریگ دراز. ج، سنائن. (مهذب الاسماء). ریگ توده بلند و دراز. ج، سنائن. (آنندراج) ، باد، همزاد. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سنینه
باد، همزاد، ریگتوده دراز
تصویری از سنینه
تصویر سنینه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساینه
تصویر ساینه
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمینه
تصویر سمینه
(دخترانه)
مؤنث سمین، چاق، فربه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سکینه
تصویر سکینه
(دخترانه)
آرامش، آهستگی، نام دختر امام حسین (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سفینه
تصویر سفینه
کشتی
کتابی که در آن مطالب مختلف خصوصاً اشعار جمع شده باشد، جنگ
در علم نجوم از صورت های فلکی جنوبی دارای ۴۵ کوکب که به شکل کشتی تصویر کرده اند و سهیل هم جزء آن است، مفرد واژۀ سفن و سفائن
سفینۀ فضایی: فضاپیمایی که برای جمع آوری اطلاعات به مدار زمین یا اجرام آسمانی دیگر فرستاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنینه
تصویر زنینه
زن، مقابل مرد، انسان ماده، مقابل شوهر، جفت مرد، زوجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنینه
تصویر قنینه
ظرف شراب، صراحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکینه
تصویر سکینه
وقار، طمانینه، مهابت، آرامش، آهستگی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ نَ / نِ)
پارچۀ باریک رقیق و تنک. (آنندراج) (برهان). نام جامه ای که باریک و نازک باشد. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ)
لقب مردی از قریش بدان جهت که آش سخینه را ترتیب داده و بدان او را سرزنش میکردند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ)
زن بندی. (منتهی الارب). مسجونه، و تاء بدان متصل شود. هنگامی که موصوف شناخته نباشد، بخاطر رفع التباس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(زَ نی نَ / نِ)
زن. امراءه. (فرهنگ فارسی معین). از جنس زن:
که از دستش نخواهد رست یک تن
اگر مردینه باشد یا زنینه.
ناصرخسرو.
نیز همان شب زنینه ای خواب دید. (معارف بهاء ولد، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(قَنْ نی نَ)
شیشه. ج، قناتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ظرف شیشه ای برای شراب. (از اقرب الموارد). صراحی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قِنْ نی نَ / نِ / قِ نی نَ / نِ)
قنینه. آوندی که شراب در آن پر کنند، مثل شیشه و صراحی و غیره. (از آنندراج) :
صبح چو کام قنینه خنده برآورد
کام قنینه چو صبح لعل تر آورد.
خاقانی.
دست پیاله بگیر قد قنینه بپیچ
گوش چغانه بمال سینۀ بربط بخار.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(قَ دِ)
دهی است به دمشق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِنْ نی نَ)
مؤنث عنین، یعنی زن که او را مرد نباید و نزدیکی مردان را نخواهد. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عنین شود
لغت نامه دهخدا
(عِنْ نی نَ)
نامردی و عدم توانایی بر نزدیکی زنان. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غَ نَ / نِ)
جای مگس و زنبور و جز آن. (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج). جای زنبور نحل، و غنینۀ منج، خانه زنبور است و به عربی خشرم خوانند. (از برهان قاطع) : غنینۀ منج، خانه زنبورعسل. کندو. رجوع به برهان قاطع، فرهنگ رشیدی و مدخل های منج و کندو شود
لغت نامه دهخدا
(سُ کَ نَ)
بنت الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام. اسم آن مخدره آمنه و آمینه و امامه و امیه دانسته شده و لقب وی سکینه میباشد و از طرف مادرش رباب بدان ملقب بوده است. سکینه ازپردگیان خانوادۀ رسالت و نسوان بزرگ اسلام و از اخلاق فاضله و آداب مرضیه و صفات حمیده و از وفور عقل و دانش و جود و کرم و بخشش در مقامی بس بلند و در فنون فصاحت و بلاغت و سخن سنجی از اساتید وقت و سیدۀ زنان عصر خود و اجمل و اکمل ایشان بود و آستان قوی البنیانش مرجع ادبا و فضلا و شعرا و ارباب کمال بود و شعرا و مشاهیر اهل سخن اشعار و نتایج طبع خود را از نظر آن خاتون میگذرانده و شعرا به صله های فراوان نایل میگردیدند و در داوران به نظر داوری وی تسلیم و متقاعد میگشتند و در وصف دو مخدره سکینه و رباب گفته شده:
کأن اللیل موصول بلیل
اذا زارت سکینه و الرباب.
وفات حضرت سکینه علیهاالسلام بنوشتۀ ابن خلکان روز پنجشنبه 5 ربیع الاول سال 117 هجری قمری در مدینۀ منوره وقوع یافته. وی درسال 116 در مکه بوده است. (از ریحانه الادب ج 2 صص 208- 210). و رجوع به اعلام النساء ج 2 از صص 202- 224 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ)
طعام گرم، نوعی از آش که از آرد و روغن یا از آرد خرما ترتیب دهند. (آنندراج) (منتهی الارب). اردهاله. (صراح) (مهذب الاسماء). اوماج. (صراح) (بحر الجواهر). کاچی. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قنینه
تصویر قنینه
تنگ می
فرهنگ لغت هوشیار
جای مگس و زنبور و مانند آن - ها. یا غنینه منج. خانه زنبور عسل کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنیعه
تصویر سنیعه
مونث سنیع خوبروی زن، راه کوهستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنسنه
تصویر سنسنه
کجه چنگک، سر مهره، سر دنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمینه
تصویر سمینه
مونث سمین فربه زن، خانه پر، زمین بی سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکینه
تصویر سکینه
آرامش و آهستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفینه
تصویر سفینه
کشتی دریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخینه
تصویر سخینه
آرد توله آرد هاله آشی که با آرد پزند و مردم درویش خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنینه
تصویر زنینه
آنچه که در خور و مناسب زن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنینه
تصویر قنینه
((ق نُِ نَ))
شیشه، شیشه شراب، صراحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غنینه
تصویر غنینه
((غَ نِ))
لانه زنبور و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفینه
تصویر سفینه
((سَ نَ یا نِ))
کشتی، جنگ، مجموعه ای شامل اشعار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکینه
تصویر سکینه
((سَ نَ یا نِ))
آرام، آرامش، وقار، آن چه که به دل آرامش و اطمینان بخشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنینه
تصویر زنینه
((زَ نَ یا نِ))
زن، امرأه
فرهنگ فارسی معین