جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قنینه

قنینه

قنینه
قِنینه. آوندی که شراب در آن پر کنند، مثل شیشه و صراحی و غیره. (از آنندراج) :
صبح چو کام قنینه خنده برآورد
کام قنینه چو صبح لعل تر آورد.
خاقانی.
دست پیاله بگیر قد قنینه بپیچ
گوش چغانه بمال سینۀ بربط بخار.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

قنینه

قنینه
شیشه. ج، قَناتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ظرف شیشه ای برای شراب. (از اقرب الموارد). صراحی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

زنینه

زنینه
زن، مقابلِ مرد، انسان ماده، مقابلِ شوهر، جفت مرد، زوجه
زنینه
فرهنگ فارسی عمید

غنینه

غنینه
جای مگس و زنبور و مانند آن - ها. یا غنینه منج. خانه زنبور عسل کندو
فرهنگ لغت هوشیار