معنی سفینه
- سفینه((سَ نَ یا نِ))
- کشتی، جنگ، مجموعه ای شامل اشعار
واژههای مرتبط با سفینه
سفینه
- سفینه
- کشتی دریا
سفینه
- سفینه
- کشتی
کتابی که در آن مطالب مختلف خصوصاً اشعار جمع شده باشد، جُنگ
در علم نجوم از صورت های فلکی جنوبی دارای ۴۵ کوکب که به شکل کشتی تصویر کرده اند و سهیل هم جزء آن است، مفردِ واژۀ سُفُن و سُفائِن
سفینۀ فضایی: فضاپیمایی که برای جمع آوری اطلاعات به مدار زمین یا اجرام آسمانی دیگر فرستاده می شود
سفینه
- سفینه
- جهاز، غراب، کشتی، دفتر شعر، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، کتاب، فضاپیما
ساینه
- ساینه
- در گویش مازندران سایه
سمینه
- سمینه
- مؤنث سمین، چاق، فربه
سکینه
- سکینه
- آرامش، آهستگی، نام دختر امام حسین (ع)
دفینه
- دفینه
- پنهان، گنج
سخینه
- سخینه
- آرد توله آرد هاله آشی که با آرد پزند و مردم درویش خورند
سفیهه
- سفیهه
- زن نادان و بی خرد
