- سنخه
- بوی بد
معنی سنخه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام یکی از دلاوران مازندرانی در سپاه مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، مرکب از سنج (ریشه سنجیدن) + ه (وسیله سنجش)
روگرفت، نگارش، رونوشت
معیار، مقیاس
شوره زار، گلوزغ
تو دماغی
سرخ رنگ
چگالی سرخی
پارسی تازی گشته سنجه (وزنه) سنگه سیاه و سپید سنگی که چیزها رابدان وزن کنند وزنه
زمین خشک بی گیاه قحط زده
میله فلزی که برای پر کردن تفنگهای سرپر یا پاک کردن لولهی تفنگ بکار میرود
میوه دادن دو سال یکبار چون کویک خرمابن
چرک، بو گرفتگی، ترشید گی
سندان آهنگران
مونث سنی چنبی روشی زن پایگاه چنبی روشن، بلند مونث سنی مقامات سنیه. مونث سنی زنی که پیرو اهل تسنن باشد
سال زمانه زمانک
سال زمانه زمانک
شکوفه، سرشاخه ها
سنگی که با آن چیزی را وزن کنند، سنگ ترازو
میله ای فلزی که برای پرکردن تفنگ های سرپر، پاک کردن لولۀ تفنگ و سوراخ کردن چیزی به کار می رود
مؤنث واژۀ سنیّ، رفیع، بلند، عالی، بلند مرتبه
(کشتی رانی) علم راجع به اتصال بسه ها (سواحل خلیج فارس)
کتاب منقول، آنچه از آن باز نویسند، رونویسی از کتابی، رونوشت
((سُ بَ یا بِ))
فرهنگ فارسی معین
سمبه، میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لوله تفنگ ها
سنبه را پر زور دیدن: کنایه از مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن
سنبه را پر زور دیدن: کنایه از مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن
((نُ خِ))
فرهنگ فارسی معین
نوشته ای که از روی نوشته دیگر تهیه کنند، کاغذ حاوی دستورات پزشک، رونوشت، واحدی برای شمارش کتاب و رساله، جمع نسخ
مؤنث واژۀ سنّی، کسی که پیرو اهل سنت پیغمبر و قائل به خلافت ابوبکر و جانشینان او است
نوعی کبوتر سرخ رنگ، کرمی کوچک و سرخ رنگ که از آفت های درخت خرما است و پیش از رسیدن خرما داخل آن شده و باعث ریختن میوۀ درخت می شود، سرخ، سرخ رنگ، مری
صورتی از دارو که پزشک برای بیمار می نویسد تا از داروخانه بگیرد، نوشته ای که از روی نوشتۀ دیگر تهیه شود، نوشته
بنیاد، اصل، بیخ
سال، حول، حجه، جمع سنوات لعنت و نفرین