جدول جو
جدول جو

معنی سنبه

سنبه
میله ای فلزی که برای پرکردن تفنگ های سرپر، پاک کردن لولۀ تفنگ و سوراخ کردن چیزی به کار می رود
تصویری از سنبه
تصویر سنبه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سنبه

سنبه

سنبه
میله فلزی که برای پر کردن تفنگهای سرپر یا پاک کردن لولهی تفنگ بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار

سنبه

سنبه
سمبه، میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لوله تفنگ ها
سنبه را پر زور دیدن: کنایه از مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن
سنبه
فرهنگ فارسی معین

سنبه

سنبه
آلتی که بدان آسیا را تیز کنند. (آنندراج) (شرفنامه) (انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء) ، سقف خانه، انگور سیاه. (ناظم الاطباء) ، زنبور سیه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، میل تفنگ. (آنندراج) (انجمن آرا). آهنی دراز برای فروبردن و محکم کردن کهنۀ باروت وساچمه و گلوله در لولۀ تفنگ. (یادداشت مؤلف). میلۀ دراز آهنین که برای محکم کردن باروت و ساچمه و کهنه در تفنگ یا توپ بکار است. (یادداشت بخط مؤلف).
- سنبه را پرزور دیدن،کنایه از قوی دیدن طرف.
- سنبه پرزور بودن، زورمند بودن حریف
لغت نامه دهخدا

سنجه

سنجه
نام یکی از دلاوران مازندرانی در سپاه مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، مرکب از سنج (ریشه سنجیدن) + ه (وسیله سنجش)
سنجه
فرهنگ نامهای ایرانی

سنبل

سنبل
گل خوشه ای بلند به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز آبی سفید و زرد مظهر نوروز
سنبل
فرهنگ نامهای ایرانی