هر آنچه شنیده شده باشد، حکایتی و نقلی. (ناظم الاطباء) ، بنا شده بر عادت: نشستم بر آن بی سراک سماعی فروهشته دو لب، چو لفج زبانی. منوچهری. ، (اصطلاح نحو) بیقاعده و مطلق و مستعمل. (ناظم الاطباء). آن چیزی که در آن قاعده کلی ذکر نشده باشد و مشتمل بر جزئیات باشد. (از تعریفات جرجانی). مقابل قیاسی
هر آنچه شنیده شده باشد، حکایتی و نقلی. (ناظم الاطباء) ، بنا شده بر عادت: نشستم بر آن بی سراک سماعی فروهشته دو لب، چو لفج زبانی. منوچهری. ، (اصطلاح نحو) بیقاعده و مطلق و مستعمل. (ناظم الاطباء). آن چیزی که در آن قاعده کلی ذکر نشده باشد و مشتمل بر جزئیات باشد. (از تعریفات جرجانی). مقابل قیاسی
منسوب که آسمان باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تن زمینی است میارایش و بفگن بزمین جان سماویست بیاموزش و بربر بسماش. ناصرخسرو. و در این زمان دعوی هیچ آفتی از سماوی و ارضی نکنیم. (تاریخ قم ص 157) ، کبود و لاجوردی. (ناظم الاطباء)
منسوب که آسمان باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تن زمینی است میارایش و بفگن بزمین جان سماویست بیاموزش و بربر بسماش. ناصرخسرو. و در این زمان دعوی هیچ آفتی از سماوی و ارضی نکنیم. (تاریخ قم ص 157) ، کبود و لاجوردی. (ناظم الاطباء)
محمود بن علی سمایی مروزی (از ملازمان دربار سلطان سنجر) که سمای فضل در جبین او مبین بود و سخن او عظیم محکم و متین. آسمان نژه را نثار نشر او میکرد و سلک منظوم ثریا را از رشک نظم او از هم میگشاد و غزلهای آبدار او تاب در دل عشاق می آورد و نظم آبدار آتش در دل ارباب صنعت میزد و شعر او چون زمرد اصفر و یاقوت احمر عزیز و کم یاب است. این غزل از نتایج طبع اوست: دل از کار خود آنگه برگرفتم که با تو عشق بازی درگرفتم ز جان خویش دست آنگاه شستم که مهرت را چو جان در بر گرفتم بسا شب کز تو گفتم رو بتابم چو روز آمد غمت از سر گرفتم چو دانستم که با تو درنگیرد حدیثم زود از ره درگرفتم بباغ عشق شاخ وصل گشتم ولیکن هجر از او از برگرفتم مرا گفتی دل از ما برگرفتی گزافست یعلم اﷲ گر گرفتم. (ازلباب الالباب چ سعید نفیسی صص 345- ص 348)
محمود بن علی سمایی مروزی (از ملازمان دربار سلطان سنجر) که سمای فضل در جبین او مبین بود و سخن او عظیم محکم و متین. آسمان نژه را نثار نشر او میکرد و سلک منظوم ثریا را از رشک نظم او از هم میگشاد و غزلهای آبدار او تاب در دل عشاق می آورد و نظم آبدار آتش در دل ارباب صنعت میزد و شعر او چون زمرد اصفر و یاقوت احمر عزیز و کم یاب است. این غزل از نتایج طبع اوست: دل از کار خود آنگه برگرفتم که با تو عشق بازی درگرفتم ز جان خویش دست آنگاه شستم که مهرت را چو جان در بر گرفتم بسا شب کز تو گفتم رو بتابم چو روز آمد غمت از سر گرفتم چو دانستم که با تو درنگیرد حدیثم زود از ره درگرفتم بباغ عشق شاخ وصل گشتم ولیکن هجر از او از برگرفتم مرا گفتی دل از ما برگرفتی گزافست یعلم اﷲ گر گرفتم. (ازلباب الالباب چ سعید نفیسی صص 345- ص 348)
منسوب به سماء. آسمانی: آنچه با من میکند اندر زمان آفت دور سمائی میکند. سعدی. ، خدایی. آسمانی: این مملکت خسرو تأیید سمائی است باطل نشود هرگز تأیید سمائی. منوچهری
منسوب به سماء. آسمانی: آنچه با من میکند اندر زمان آفت دور سمائی میکند. سعدی. ، خدایی. آسمانی: این مملکت خسرو تأیید سمائی است باطل نشود هرگز تأیید سمائی. منوچهری
احمد بن شهاب الدین احمد بن محمد السجاعی الشافعی الازهری. بمصر متولد شد و در همانجا نش-وو نما یافت و از مشایخ وقت گردید و در حیات پدر بتدریس پرداخت و بعد از مرگ پدر از علماء بزرگ گردید. ملازمت خدمت شیخ حسن جبرتی را کرد و از او علم الحکمه و هدایت و غیر ذلک را کسب کرد. و در جوار پدر مدفون است. وی تألیفات بسیاری دارد که بچاپ نرسیده است: 1- بلوغ الارب بشرح قصیده من کلام العرب. 2- الجواهر المنتظمات فی عقود المقولات. 3- حاشیه ’السجاعی’ علی شرح القطر لابن هشام. 4- رساله فی اثبات کرامات الاولیاء. 5- شرح علی بیتین فی المقولات. 6- شرح وظیفه سیدی احمد رزوق المسمی بالفوائد اللطیفه فی شرح الفاظ الوظیفه. 7- شرح منظومه ’السجاعی’. 8- فتح الجلیل علی شرح ابن عقیل. 9- فتح المنان لبیان الرسل التی فی القرآن. 10- منظومه فی الاستعارات. (از معجم المطبوعات ص 1006 و 1007)
احمد بن شهاب الدین احمد بن محمد السجاعی الشافعی الازهری. بمصر متولد شد و در همانجا نش-وو نما یافت و از مشایخ وقت گردید و در حیات پدر بتدریس پرداخت و بعد از مرگ پدر از علماء بزرگ گردید. ملازمت خدمت شیخ حسن جبرتی را کرد و از او علم الحکمه و هدایت و غیر ذلک را کسب کرد. و در جوار پدر مدفون است. وی تألیفات بسیاری دارد که بچاپ نرسیده است: 1- بلوغ الارب بشرح قصیده من کلام العرب. 2- الجواهر المنتظمات فی عقود المقولات. 3- حاشیه ’السجاعی’ علی شرح القطر لابن هشام. 4- رساله فی اثبات کرامات الاولیاء. 5- شرح علی بیتین فی المقولات. 6- شرح وظیفه سیدی احمد رزوق المسمی بالفوائد اللطیفه فی شرح الفاظ الوظیفه. 7- شرح منظومه ’السجاعی’. 8- فتح الجلیل علی شرح ابن عقیل. 9- فتح المنان لبیان الرسل التی فی القرآن. 10- منظومه فی الاستعارات. (از معجم المطبوعات ص 1006 و 1007)
مرغی است. واحدو جمع در وی یکسان است یا واحد آن سمانات است و آنرا قتیل الرعد هم گویند. بدان جهت که از شنیدن آواز رعد میمیرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مؤلف برهان بفتح اول ضبط کرده نویسد: بفارسی کرک و بترکی بلدرچین خوانند. (برهان). مرغی است که آنرا سلوی نیز گویند. (غیاث) (آنندراج). رجوع به سمانه، سمان، فهرست مخزن الادویه، تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی شود
مرغی است. واحدو جمع در وی یکسان است یا واحد آن سمانات است و آنرا قتیل الرعد هم گویند. بدان جهت که از شنیدن آواز رعد میمیرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مؤلف برهان بفتح اول ضبط کرده نویسد: بفارسی کرک و بترکی بلدرچین خوانند. (برهان). مرغی است که آنرا سلوی نیز گویند. (غیاث) (آنندراج). رجوع به سمانه، سمان، فهرست مخزن الادویه، تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی شود
مخفف اسماعیل: آباد بر آن سی و دو دندانک سیمین چون بر درم خرد زده سین سماعیل. منجیک. ذبیح چون صد و سی و چهار سال بزیست که بد بنام سماعیل و مادرش هاجر. ناصرخسرو. زلف براهیم و رخ آتش گرش چشم سماعیل و شره خنجرش. نظامی
مخفف اسماعیل: آباد بر آن سی و دو دندانک سیمین چون بر درم خرد زده سین سماعیل. منجیک. ذبیح چون صد و سی و چهار سال بزیست که بد بنام سماعیل و مادرش هاجر. ناصرخسرو. زلف براهیم و رخ آتش گرش چشم سماعیل و شره خنجرش. نظامی