- سماعی
- کلماتی که از فصحا شنیده شده و در نظم و نثر استعمال کرده اند و دیگران هم استعمال می کنند و موقوف بر قاعده نیست و بر آن ها قیاس نمی توان کرد
معنی سماعی - جستجوی لغت در جدول جو
- سماعی
- حکایتی و نقلی، بنا شده بر عادت

- سماعی ((سَ))
- هرآن چه شنیده شده باشد، بنا شده بر عادت، آن چه که مبنی بر قاعده نیست

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه دارای هفت رکن باشد، هفت تایی، کلمه ای که بنای آن بر هفت حرف باشد، هفت حرفی

شرکت دسته جمعی در ترانه خوانی و پایکوبی، آوازخوانی، پایکوبی، دست افشانی، وجد و سرور، شنوایی، آواز خوش، غنا، سرود، شنیدن، شنودن
سماع طبیعی: در فلسفه قسمتی از حکمت طبیعی که در امور طبیعی و آنچه همۀ اجسام طبیعی در آن اشتراک دارند مانند ماده، صورت، حرکت، سکون، طبیعت و غیره بحث کند
سماع طبیعی: در فلسفه قسمتی از حکمت طبیعی که در امور طبیعی و آنچه همۀ اجسام طبیعی در آن اشتراک دارند مانند ماده، صورت، حرکت، سکون، طبیعت و غیره بحث کند

سعی کننده، کوشنده، کوشا، عامل وصول باج و خراج، والی، عامل، برید، قاصد، سخن چین

کشتی، جهاز، سفینه، کشتی کوچک، برای مثال حاسد چو بیش باشد بهتر رود سعادت / چون باد بیش باشد بهتر رود سماری (منوچهری - ۱۱۲)
هفت پیشوایی هفت گرایان (گویند مدار احکام ائمه بر هفت است مانند ایام هفته و آسمان های هفتگانه و ستارگان سبعه فضل بن شادان نیشابوری)
اسماعیلی پیرو اسماعیلیه: از این مشتی سماعیلی ایام از این جوقی سرابیلی بر زن... (خاقانی)
شناوی شناویک منسوب به سمع آنچه که از راه گوش درک شود: تعلیمات سمعی و بصری
هفت پیشوایی هفت گرایان (گویند مدار احکام ائمه بر هفت است مانند ایام هفته و آسمان های هفتگانه و ستارگان سبعه فضل بن شادان نیشابوری) منسوب به اسماعیل بن ابراهیم ع، منسوب به اسماعیل بن جعفر صادق ع پیرو آیین اسماعیلیه، جمع اسماعیلیان
هفت پاره چامه ای که هفت بند دارد، هفت سپهر، هفت پایه، هفت واتی، هفت ماهه نوزاد، شتر بزرگ منسوب به سبعه. هفت تایی، کلمه هفت حرفی

((سَ مّ))
فرهنگ فارسی معین
آن که بسیار شنود (سخنان دیگران را)، مطیع، جاسوس، یکی از مراتب دین مانی، نغوشاک، نغوشا، جمع سماعون
اجتماعی