- سلس
- نرم و آسان، رام
معنی سلس - جستجوی لغت در جدول جو
- سلس
- نرم و آسان، روان، رام، منقاد، سلیس
- سلس
- نرم و آسان، رام، روان
- سلس ((سَ لَ))
- نرم بودن، رام بودن، نرمی، آسانی، سلیس
- سلس
- نرم بودن، منقاد بودن، رام بودن، انقیاد، نرمی و آسانی، سلس البول
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دودمان
آب گوارا، می گوارا سر زنده کودک آب گوارا، شراب خوشگوار
آب روان گوارا، می خوشگوار
سلیس تر
پایگان
رشته کوه ها
دودمان اشکانی
دودمان، رشته، زنجیره، رشته
متوالی، بهم پیوسته، زنجیره ای
پتیسار
زنجیر زلف زنجیر گیسو، مرغوله (جعد زلف)
عمل سلسله جنبان
زنجیره جنبان، دوده برانداز شورشی، انگیزه آنکه زنجیر را جنباند، محرک باعث سبب وسیله، عاصی طاغی
زنجیره ساز زنجیرباف
زنجیر باف
مهره های پشت
تیرک البرز
چکمیزک از بیماری ها
زنجیر آهن و طلا و نقره
ایتالیایی تازی گشته شنگ تره ای از گیاهان
نرم و گوارا
نام چشمه ایست در بهشت
آب شیرین و خوشگوار
زود رام شونده
شاشو کسی که ناتوان از نگهداشت شاش خویش است روان شدن ادار (شاش) بی اختیار: حدیث وقف بجتیی رسید در شیراز که نیست جز سلس البول را در وادرار. (سعدی. کلیات)
آب روان و گوارا، می خوشگوار
حلقه های فلزی به هم پیوسته، زنجیر،
کنایه از پادشاهانی از یک خاندان که یکی پس از دیگری پادشاهی کنند مثلاً سلسلۀ هخامنشی، سلسلۀ اشکانی، سلسلۀ ساسانی،
در تصوف هر یک از فرقه های صوفیه که انتساب به یکی از مشایخ داشته باشند مثلاً سلسلۀ ذهبیه، سلسلۀ نعمهاللهیه، سلسلۀ نقش بندیه
سلسله جنباندن: کنایه از به حرکت درآوردن سلسله، تکان دادن زنجیر، به حرکت درآوردن و وادار ساختن گروهی به کاری
کنایه از پادشاهانی از یک خاندان که یکی پس از دیگری پادشاهی کنند مثلاً سلسلۀ هخامنشی، سلسلۀ اشکانی، سلسلۀ ساسانی،
در تصوف هر یک از فرقه های صوفیه که انتساب به یکی از مشایخ داشته باشند مثلاً سلسلۀ ذهبیه، سلسلۀ نعمهاللهیه، سلسلۀ نقش بندیه
سلسله جنباندن: کنایه از به حرکت درآوردن سلسله، تکان دادن زنجیر، به حرکت درآوردن و وادار ساختن گروهی به کاری
کسی که گروهی را به طریقی تحریک و رهبری کند، باعث، محرک، سلسله جنباننده