جدول جو
جدول جو

معنی سلاحدار - جستجوی لغت در جدول جو

سلاحدار
زنوان زینه بان زنومند زینه مند کسی که ساز جنگ را با خود دارد مسلح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلاحداری
تصویر سلاحداری
زنو مندی، زینه مندی، عمل سلاحدار مسلح بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیحدار
تصویر سلیحدار
کسی که ساز جنگ را با خود دارد مسلح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاح دار
تصویر سلاح دار
کسی که سلاح با خود دارد، دارندۀ سلاح، حامل سلاح، سلاحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلیحدار
تصویر سلیحدار
((س))
سلاحدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلحدار
تصویر سلحدار
کسی که ساز جنگ را با خود دارد مسلح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلامدار
تصویر بلامدار
مستمند بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاسدار
تصویر سپاسدار
قدردان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپاهدار
تصویر سپاهدار
فرمانده لشکر، سپهدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاسدار
تصویر سپاسدار
شاکر حق شناس شکر گذار، منت پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
خانه دار، مستخدم و نگهبان خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاحشور
تصویر سلاحشور
سلهشور پارسی است از ریشه اوستایی ورزنده سلاح جنگاور سپاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلحداری
تصویر سلحداری
عمل سلاحدار مسلح بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهامدار
تصویر سهامدار
زوندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال دار
تصویر سال دار
سالمند، سال دیده، پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلاحشور
تصویر سلاحشور
سلحشور، مرد جنگلی و دلیر و دارای سلاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلاهدار
تصویر کلاهدار
آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهدار
تصویر سپاهدار
فرمانده قشون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاسدار
تصویر سپاسدار
حق شناس، شکر گزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
((سَ))
خانه دار، دربان، آن که خانه را می پاید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلاحشور
تصویر سلاحشور
((س))
جنگاور، دلاور، سلحشور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلاهدار
تصویر کلاهدار
پادشاه، سلطان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
نگهبان سرا، دربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
Janitor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
прибиральник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
चौकीदार
دیکشنری فارسی به هندی