جدول جو
جدول جو

معنی سلاح دار

سلاح دار
کسی که سلاح با خود دارد، دارندۀ سلاح، حامل سلاح، سلاحی
تصویری از سلاح دار
تصویر سلاح دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سلاح دار

سلاحدار

سلاحدار
زنوان زینه بان زنومند زینه مند کسی که ساز جنگ را با خود دارد مسلح
فرهنگ لغت هوشیار

سلاحدار

سلاحدار
آنکه سلاح بتحویل و بعهدۀ او باشد. (آنندراج) ، سلاح بردار و کسی که ساز جنگ با خودبرداشته باشد. (ناظم الاطباء) : و بدر حاجب سرای با سلاحداران گردبرگرد ایستاده. (تاریخ بیهقی). هشت غلام را از نزدیکتر غلامان هارون بفریفته اند چون سلاحدار و چتردار و علمدار. (تاریخ بیهقی). درمیان سلاحداران مرو و منشین. (منتخب قابوسنامه). و تبع و حشم و مفردان و سلاحداران. (ترجمه محاسن اصفهان ص 50)
لغت نامه دهخدا

سپاس دار

سپاس دار
سپاس دارنده، منت پذیر، شاکر، شکرگزار، سپاس گذار
سپاس دار
فرهنگ فارسی عمید

ملاح وار

ملاح وار
ملوان وار مانند ملاح: (بتماشای بطان بنشستند... یکی ملاح وار بمجدفه پنجه پای کشتی قالب را بکنار افکندی) (مرزبان نامه. چا. . 1 تهران ص 120)
ملاح وار
فرهنگ لغت هوشیار