سعایه: طرفه آنکه افاضل و مردمان هنرمند از سعایت و سطبر ایشان در رنجند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 415). ابوالحسن بن سیمجور عزل خویش از امارت خویش بسعایت او نسبت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، خراج و باج گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پاره ای از بهای خود دادن مکاتب بجهت آزادی. (منتهی الارب) (آنندراج)
سعایه: طرفه آنکه افاضل و مردمان هنرمند از سعایت و سطبر ایشان در رنجند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 415). ابوالحسن بن سیمجور عزل خویش از امارت خویش بسعایت او نسبت کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، خراج و باج گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پاره ای از بهای خود دادن مکاتب بجهت آزادی. (منتهی الارب) (آنندراج)
سقّاءه. زن آب دهنده. (آنندراج). مؤنث سقاء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مثل است: اسق رقاش فانها سقایه، درباره احسان کننده گویند که شایستۀ احسان کردن است. (منتهی الارب)
سَقّاءه. زن آب دهنده. (آنندراج). مؤنث سقاء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مثل است: اِسْق ِ رَقاش ِ فانها سقایه، درباره احسان کننده گویند که شایستۀ احسان کردن است. (منتهی الارب)
تأثیر و دررفتن واثر کردن چیزی در چیزی. (غیاث). سرایه: نیست یک تن در این همه اطراف کاندر او وهن را سرایت نیست. مسعودسعد. رجوع به سرایه شود، درگذشتن از چیزی. (غیاث اللغات از صراح اللغه). رجوع به سرایه شود
تأثیر و دررفتن واثر کردن چیزی در چیزی. (غیاث). سرایه: نیست یک تن در این همه اطراف کاندر او وهن را سرایت نیست. مسعودسعد. رجوع به سرایه شود، درگذشتن از چیزی. (غیاث اللغات از صراح اللغه). رجوع به سرایه شود
نگاهداشتن محافظت کردن، نگاهداشت محافظت نگهبانی: (سگ گرگین این دربه زشیران همه عالم که لاف عشق حق دارد و او داند و قایتها) (دیوان کبیر)، هرچه بدان چیزی را نگاه دارند و پناه دهند
نگاهداشتن محافظت کردن، نگاهداشت محافظت نگهبانی: (سگ گرگین این دربه زشیران همه عالم که لاف عشق حق دارد و او داند و قایتها) (دیوان کبیر)، هرچه بدان چیزی را نگاه دارند و پناه دهند
آبکار زن آبشخور آبخانه، چمانیگری، باده، جام باده، آبخوری، مزد چمانی (چمانی ساقی)، مزد آبکار، نوشاک پیمانه، پیمانه می، باده انگوری، آبخوری موضع سقی جای آب دادن، ظرفی که با آن آب دهند پیمانه آب و شراب، دادن آب شراب و غیره
آبکار زن آبشخور آبخانه، چمانیگری، باده، جام باده، آبخوری، مزد چمانی (چمانی ساقی)، مزد آبکار، نوشاک پیمانه، پیمانه می، باده انگوری، آبخوری موضع سقی جای آب دادن، ظرفی که با آن آب دهند پیمانه آب و شراب، دادن آب شراب و غیره