جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سقامت

سلامت

سلامت
درستی تندرستی، بهبودی، بی آکی، رهایی، رستگاری بی گزند شدن بی عیب شدن، رهایی یافتن نجات یافتن، امنیت، عافیت تندرستی، نجات رستگاری، خلاص از بیماری شفا، آرامش صلح، سالم تندرست: پدرم سلامت است. یا سلامت نفس. نیک نفسی خیر اندیشی. یا بسلامت. به هنگام خداحافظی گویند بسلامت برو. یا به سلامت بودن، سالم بودن، یا بسلامت ماندن، در امان بودن مصون ماندن، یا سرت بسلامت. بتو تسلیت میگویم. بی گزند شدن و بی عیب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار

سقایت

سقایت
موضع سقی جای آب دادن، ظرفی که با آن آب دهند پیمانه آب و شراب، دادن آب شراب و غیره
فرهنگ لغت هوشیار

سقایت

سقایت
جای آب دادن یا آب خوردن، ظرفی که با آن آب بدهند، ظرف یا پیمانۀ آب یا شراب، پیشۀ کسی که به دیگران آب بدهد
سقایت
فرهنگ فارسی عمید

اقامت

اقامت
در جایی ماندن، اجازۀ کشور بیگانه برای ماندن در آن، برپا داشتن
اقامتِ نماز کردن: برپا داشتن نماز
اقامت
فرهنگ فارسی عمید