جدول جو
جدول جو

معنی سرایت

سرایت((سَ یَ))
اثر کردن، اثر، تأثیر، انتقال بیماری به دیگری
تصویری از سرایت
تصویر سرایت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سرایت

سرایت

سرایت
انتقال مرض از یکی به دیگری، واگیری، اثر کردن و جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر، اثر کردن چیزی در چیز دیگر، به راه افتادن و سیر کردن در شب، شب رفتن
سرایت
فرهنگ فارسی عمید

سرایت

سرایت
تأثیر و دررفتن واثر کردن چیزی در چیزی. (غیاث). سرایه:
نیست یک تن در این همه اطراف
کاندر او وهن را سرایت نیست.
مسعودسعد.
رجوع به سرایه شود، درگذشتن از چیزی. (غیاث اللغات از صراح اللغه). رجوع به سرایه شود
لغت نامه دهخدا

سرایی

سرایی
منسوب به سرای: غلامان سرایی. یا ترک سرایی. ترکی که در سرای سلطان خدمت کند: کعبه چکنی با حجر الاسود و زمزم ها عارض و زلف و لب ترکان سراییی (خاقانی 435) توضیح نسخه بدل ترکان سرایی ترکان خطایی است. یا غلام سرایی. غلامی که در کاخ سلطنتی خدمت کند
فرهنگ لغت هوشیار

سرایه

سرایه
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی عمل سرودن، آواز دسته جمعی کر
فرهنگ لغت هوشیار