قتلق. عالمی متبحر بود. حمدالله مستوفی نویسد: غازان خان و امراء لشکریان او بر دست او مسلمان شدند در ماه محرم الحرام 728) در قزوین بسن هشتاد و چند سالگی درگذشت. (از رجال حبیب السیر ص 29)
قتلق. عالمی متبحر بود. حمدالله مستوفی نویسد: غازان خان و امراء لشکریان او بر دست او مسلمان شدند در ماه محرم الحرام 728) در قزوین بسن هشتاد و چند سالگی درگذشت. (از رجال حبیب السیر ص 29)
عوفی نام او را اسعد بن شهاب ضبط کرده است و گوید اگرچه از معارف بخارا بود او در آخر عمر تمتع و تنعم دنیاوی نداشت و عمر خود را بر خدمت درویشان و اهل دل صرف کرد. قصیده ای از او آورده است و این بیت از آن قصیده است: دل در برم ز غصه بجان آمد از تنم وز دست تن بجان نخرد باز یک تنم. رجوع به لباب الالباب ج 1 صص 190- 195 شود
عوفی نام او را اسعد بن شهاب ضبط کرده است و گوید اگرچه از معارف بخارا بود او در آخر عمر تمتع و تنعم دنیاوی نداشت و عمر خود را بر خدمت درویشان و اهل دل صرف کرد. قصیده ای از او آورده است و این بیت از آن قصیده است: دل در برم ز غصه بجان آمد از تنم وز دست تن بجان نخرد باز یک تنم. رجوع به لباب الالباب ج 1 صص 190- 195 شود
دهی از دهستان برکال بخش بردسکن شهرستان کاشمر. دارای 1493 تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات، منداب، زیره و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان برکال بخش بردسکن شهرستان کاشمر. دارای 1493 تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات، منداب، زیره و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
محمد بن المؤیدبن ابی بکر عبدالله بن ابی الحسن علی بن محمد حمویه الجوینی معروف به حمویی نسبت به جد اعلای ایشان حمویه بتشدید میم بر وزن شبویه. پسر ابن حمویه ابوعبدالله محمد بن حمویۀ جوینی از کبار مشایخ طریقت بود و در سنۀ 532 ه. ق. در نیشابور وفات یافت و در بحرآباد جوین مدفون شد. و شیخ سعدالدین صاحب ترجمه ای از اشهر مشاهیر صوفیه عصر خود و از جمله اصحاب شیخ نجم الدین کبری بوده است و در سال 650 بروایت مشهور یا 649 یا 658 یا 665 ه. ق. وفات یافت و قبر وی نیز در بحرآباد جوین است. (از حاشیه شدالازار ص 459)
محمد بن المؤیدبن ابی بکر عبدالله بن ابی الحسن علی بن محمد حمویه الجوینی معروف به حمویی نسبت به جد اعلای ایشان حمویه بتشدید میم بر وزن شبویه. پسر ابن حمویه ابوعبدالله محمد بن حمویۀ جوینی از کبار مشایخ طریقت بود و در سنۀ 532 هَ. ق. در نیشابور وفات یافت و در بحرآباد جوین مدفون شد. و شیخ سعدالدین صاحب ترجمه ای از اشهر مشاهیر صوفیه عصر خود و از جمله اصحاب شیخ نجم الدین کبری بوده است و در سال 650 بروایت مشهور یا 649 یا 658 یا 665 هَ. ق. وفات یافت و قبر وی نیز در بحرآباد جوین است. (از حاشیه شدالازار ص 459)
مسعود عمر بن عبدالله التفتازانی. همه او را استاد کل و سرآمد فضلای ابنای بشر می شمارند. از مؤلفات وی شانزده مجلد نام میبرند. وی در قریه تفتازان نزدیک فسادر خراسان سال 722 ه. ق. متولد گردید و گویند: نخستین تألیف وی شرحی است که بر تصریف زنجانی نگاشته وآن را در شانزده سالگی تألیف نموده است. وی در شهر سرخس مدفون است. او را پسری باقیمانده موسوم به مولانا محمد تفتازانی. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 صص 373- 375 و رجوع به تفتازانی سعدالدین شود
مسعود عمر بن عبدالله التفتازانی. همه او را استاد کل و سرآمد فضلای ابنای بشر می شمارند. از مؤلفات وی شانزده مجلد نام میبرند. وی در قریه تفتازان نزدیک فسادر خراسان سال 722 هَ. ق. متولد گردید و گویند: نخستین تألیف وی شرحی است که بر تصریف زنجانی نگاشته وآن را در شانزده سالگی تألیف نموده است. وی در شهر سرخس مدفون است. او را پسری باقیمانده موسوم به مولانا محمد تفتازانی. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 صص 373- 375 و رجوع به تفتازانی سعدالدین شود
در اوایل حال بتحصیل علوم مشغول بود راه زهد و تقوی پیش گرفت و در زمرۀ مریدان و خلفا مولانا نظام الدین خاموش درآمد و بسال 806 درگذشت ودر سرخیابان مدفون شد. (از رجال حبیب السیر ص 127)
در اوایل حال بتحصیل علوم مشغول بود راه زهد و تقوی پیش گرفت و در زمرۀ مریدان و خلفا مولانا نظام الدین خاموش درآمد و بسال 806 درگذشت ودر سرخیابان مدفون شد. (از رجال حبیب السیر ص 127)
اسعد بخاری سمرقندی عوفی در لباب الالباب نام او را ذکر کرده و این ابیات را از او آورده است: ای زلف تو رنگ برده و بوی از مشک چوگان شده و برده بسی گوی از مشک یک موی که از فرق تو افتد بزمین فرقش نکندکسی بیک موی از مشک. (از لباب الالباب ج 2 ص 383)
اسعد بخاری سمرقندی عوفی در لباب الالباب نام او را ذکر کرده و این ابیات را از او آورده است: ای زلف تو رنگ برده و بوی از مشک چوگان شده و برده بسی گوی از مشک یک موی که از فرق تو افتد بزمین فرقش نکندکسی بیک موی از مشک. (از لباب الالباب ج 2 ص 383)
محمد بن حسن بن محمد بن حموه او راست: سجنجل الارواح و محبوب الاولیاء. بسال 650 وفات یافت. این رباعی از اوست: دل وقت سماع ره بدلدار برد جانرا بسراپردۀ اسرار برد این نغمه چو مرکبی است مر روح ترا بردارد و خوش بعالم یار برد. (از معجم الفصحاء ج 1 ص 244). رجوع به ریاض العارفین ص 83 شود
محمد بن حسن بن محمد بن حموه او راست: سجنجل الارواح و محبوب الاولیاء. بسال 650 وفات یافت. این رباعی از اوست: دل وقت سماع ره بدلدار برد جانرا بسراپردۀ اسرار برد این نغمه چو مرکبی است مر روح ترا بردارد و خوش بعالم یار برد. (از معجم الفصحاء ج 1 ص 244). رجوع به ریاض العارفین ص 83 شود
هدایت نویسد: در شاعری صاحب کلام نیکو و سخنان دلجوست. و در بعضی تذکره ها احوال و اقوالش را دیده اما مولد و موطن او روشن نگردیده. از اشعار اوست: تبارک الله از آن مارشکل ماهی وش که چون نظام دهد ملک را باستقلال هر آن سخن که بود در خمیر جان پنهان کند بیان ز زبان تو با زبانی لال. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 247)
هدایت نویسد: در شاعری صاحب کلام نیکو و سخنان دلجوست. و در بعضی تذکره ها احوال و اقوالش را دیده اما مولد و موطن او روشن نگردیده. از اشعار اوست: تبارک الله از آن مارشکل ماهی وش که چون نظام دهد ملک را باستقلال هر آن سخن که بود در خمیر جان پنهان کند بیان ز زبان تو با زبانی لال. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 247)
مسعوددولت یار. عوفی او را از موالی خاندان آل برهان دانسته و گوید پدر او در ملت آتش پرستی بود اما فرزند وی مسلمانی گرفت. و او را اشعاری لطیف و خوب است و وقتی نزدیک این داعی قطعه ای فرستاد. و آن قطعه این است: بصانعی که تصاویر کاینات حدوث ز کلک صنع بیک قطره آب می بندد چو نعل مه را در آتش شفق انداخت سپهر را بخط حکم خواب می بندد کمال عزت او از جلال استغنا کسوف وحشت بر آفتاب می بندد که دست فرقت تو ای جمال دولت و دین مرا به هر مژه ای درّ ناب می بندد. (از لباب الالباب ج 1 ص 518 و 519)
مسعوددولت یار. عوفی او را از موالی خاندان آل برهان دانسته و گوید پدر او در ملت آتش پرستی بود اما فرزند وی مسلمانی گرفت. و او را اشعاری لطیف و خوب است و وقتی نزدیک این داعی قطعه ای فرستاد. و آن قطعه این است: بصانعی که تصاویر کاینات حدوث ز کلک صنع بیک قطره آب می بندد چو نعل مه را در آتش شفق انداخت سپهر را بخط حکم خواب می بندد کمال عزت او از جلال استغنا کسوف وحشت بر آفتاب می بندد که دست فرقت تو ای جمال دولت و دین مرا به هر مژه ای درّ ناب می بندد. (از لباب الالباب ج 1 ص 518 و 519)
وزیری هنرپرور بوده بعد از قتل صدرالدین احمد زنجانی منصب صاحب دیوانی بشرکت خواجه رشیدالدین طبیب بدو قرار گرفت. و به وزارت سلطان الجایتو نیز رسید. و در دهم شوال سنه 711 ه. ق. در بغداد در موضعدیوان او را بیاسا رسانیدند. (از دستورالوزراء صص 313- 315). رجوع به ذیل تاریخ رشیدی صص 41- 46 شود
وزیری هنرپرور بوده بعد از قتل صدرالدین احمد زنجانی منصب صاحب دیوانی بشرکت خواجه رشیدالدین طبیب بدو قرار گرفت. و به وزارت سلطان الجایتو نیز رسید. و در دهم شوال سنه 711 هَ. ق. در بغداد در موضعدیوان او را بیاسا رسانیدند. (از دستورالوزراء صص 313- 315). رجوع به ذیل تاریخ رشیدی صص 41- 46 شود
ابن محمد عبدالله دیری. در بیت المقدس متولد شد سپس بمصر رفت و قضاوت آنجا بعهده او واگذار شد (842 ه. ق.) و مدت 25 سال باین شغل منصوب بود. پس نابینا شد و از قضا معزول گردید. و بمصر درگذشت. او راست: الحبس فی التهمه. الهام المارقه فی کبدالزنادقه. تکملۀ شرح الهدایه للسروجی. کواکب النیرات. شرح العقائد النسفیه. (اعلام زرکلی ج 1 ص 363)
ابن محمد عبدالله دیری. در بیت المقدس متولد شد سپس بمصر رفت و قضاوت آنجا بعهده او واگذار شد (842 هَ. ق.) و مدت 25 سال باین شغل منصوب بود. پس نابینا شد و از قضا معزول گردید. و بمصر درگذشت. او راست: الحبس فی التهمه. الهام المارقه فی کبدالزنادقه. تکملۀ شرح الهدایه للسروجی. کواکب النیرات. شرح العقائد النسفیه. (اعلام زرکلی ج 1 ص 363)
میرزا سعدالدین محمد پسر خواجه غیاث الدین که در شهرهای هندتجارت میکرد و پسرش سعدالدین نیز به هند رفت و به اسلام خان مشهدی شاهجانی پیوست و از وی نیکوییهای فراوان دید و چنانکه از نوشتۀ تذکرۀ نصرآبادی (ج 4 ص 85) برمی آید پس از آن به اصفهان برگشت و شاه سلیمان او را نخست بسمت والی هرات و سپس به استانداری کل خراسان برگزید. بلگرامی در خزانۀ عامره ص 238 پس از شرح مطالب بالا افزاید که: به نسخه ای از دیوان راقم دست یافته است که بیشتر آن غزلیات است و برخی قصاید و قطعات و رباعیات نیز در آن گرد آمده است. این دیوان دارای دو دیباچه است که یکی به خامۀ خود سعدالدین است درکمال شیوایی و متانت، و دیگری از محمد صادق مشهدی است. سپس از او یکصد و بیست و چند بیت نقل کرده است. در ضمن، شرح حال او در آتشکدۀ یزدان ص 290 آمده و نیز صاحب تذکرۀ غنی در ص 55 گفته است که: عظیمای نیشابوری و شوکت و مقیمای مشهدی او را مدح گفته اند. مرگ وی بسال 1100 هجری قمری بوده است و نسخه ای از دیوان او در کتاب خانه ملک بشماره 5297 و کتاب خانه بنگاله و موزۀ بریتانیا یافت میشود. همانطوری که در فهرست ریو ص 332 آمده است. (از الذریعه ج 9 ص 351). ادوارد براون در تاریخ ادبیات ایران او را راقم هندی نامیده است. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 4 ص 177 شود
میرزا سعدالدین محمد پسر خواجه غیاث الدین که در شهرهای هندتجارت میکرد و پسرش سعدالدین نیز به هند رفت و به اسلام خان مشهدی شاهجانی پیوست و از وی نیکوییهای فراوان دید و چنانکه از نوشتۀ تذکرۀ نصرآبادی (ج 4 ص 85) برمی آید پس از آن به اصفهان برگشت و شاه سلیمان او را نخست بسمت والی هرات و سپس به استانداری کل خراسان برگزید. بلگرامی در خزانۀ عامره ص 238 پس از شرح مطالب بالا افزاید که: به نسخه ای از دیوان راقم دست یافته است که بیشتر آن غزلیات است و برخی قصاید و قطعات و رباعیات نیز در آن گرد آمده است. این دیوان دارای دو دیباچه است که یکی به خامۀ خود سعدالدین است درکمال شیوایی و متانت، و دیگری از محمد صادق مشهدی است. سپس از او یکصد و بیست و چند بیت نقل کرده است. در ضمن، شرح حال او در آتشکدۀ یزدان ص 290 آمده و نیز صاحب تذکرۀ غنی در ص 55 گفته است که: عظیمای نیشابوری و شوکت و مقیمای مشهدی او را مدح گفته اند. مرگ وی بسال 1100 هجری قمری بوده است و نسخه ای از دیوان او در کتاب خانه ملک بشماره 5297 و کتاب خانه بنگاله و موزۀ بریتانیا یافت میشود. همانطوری که در فهرست ریو ص 332 آمده است. (از الذریعه ج 9 ص 351). ادوارد براون در تاریخ ادبیات ایران او را راقم هندی نامیده است. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 4 ص 177 شود
ابن علی المصری ملقب به سعدالدین. وی طبیب و از علماء و ادباء بود. به سال 570 هجری قمری به مصر متولد شد و به خدمت ملک مسعود بن الکامل پیوست ومدتی با وی به یمن بود. به سال 630 هجری قمری به دمشق آمد. از تألیفات اوست: نوادر الالباء فی امتحان الاطباء که آن را برای الکامل ایوبی تصنیف کرد. وی به سال 635 هجری قمری به قاهره درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن علی المصری ملقب به سعدالدین. وی طبیب و از علماء و ادباء بود. به سال 570 هجری قمری به مصر متولد شد و به خدمت ملک مسعود بن الکامل پیوست ومدتی با وی به یمن بود. به سال 630 هجری قمری به دمشق آمد. از تألیفات اوست: نوادر الالباء فی امتحان الاطباء که آن را برای الکامل ایوبی تصنیف کرد. وی به سال 635 هجری قمری به قاهره درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
سعدالدین. محدث است. (تاریخ گزیده، فهرست ص 215). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
سعدالدین. محدث است. (تاریخ گزیده، فهرست ص 215). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم شیبانی جزری، مکنی به ابوالحسن. مورخ معروف قرن ششم و هفتم هجری. رجوع به ابن اثیر و علی (ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم...) شود کیکاوس ثانی ابن غیاث الدین کیخسرو ثانی. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 643 تا 655 ه. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 138) کیکاوس اول ابن کیخسرو اول. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 607 تا 616 ه. ق. در آنجا حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 138) قلج ارسلان ثانی ابن مسعود اول. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 551 تا 584 ه. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 137) اعظم الملک (ست گائون) بن قدرخان. از حکام بنگاله است و از سال 724 تا 740 ه. ق. در آنجا حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 276) ارسلان شاه بن مسعود بن مودودبن زنگی بن آق سنقر، مشهور به اتابک و ملقب به الملک العادل. ششمین از اتابکان موصل. رجوع به ارسلانشاه شود عبدالحمید بن محمد بن محمد بن حسین مداینی، مشهور به ابن ابی الحدید. شارح نهج البلاغه در قرن هفتم هجری. رجوع به ابن ابی الحدید شود عبدالعزیز بن محمد بن ابراهیم، مکنی به ابوعمر و مشهور به ابن جماعه. قاضی مصر در قرن هشتم هجری. رجوع به ابن جماعه و عبدالعزیز شود بلبن بن جلال الدین مسعود ملک جانی. از حکام بنگاله است و از سال 657 تا 659 ه. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 275) احمد بن محمد بن عبدالرحمان شریف حسینی مصری، مکنی به ابوالعباس و ملقب به عزالدین. رجوع به احمد (ابن محمد...) شود بلبان بن محمدالمنصور. از شاهان ارمینیه است که از سال 603 تا 604 ه. ق. حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 152)
علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم شیبانی جزری، مکنی به ابوالحسن. مورخ معروف قرن ششم و هفتم هجری. رجوع به ابن اثیر و علی (ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم...) شود کیکاوس ثانی ابن غیاث الدین کیخسرو ثانی. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 643 تا 655 هَ. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 138) کیکاوس اول ابن کیخسرو اول. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 607 تا 616 هَ. ق. در آنجا حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 138) قلج ارسلان ثانی ابن مسعود اول. از سلاجقۀ روم (آسیای صغیر) است و از سال 551 تا 584 هَ. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 137) اعظم الملک (ست گائون) بن قدرخان. از حکام بنگاله است و از سال 724 تا 740 هَ. ق. در آنجا حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 276) ارسلان شاه بن مسعود بن مودودبن زنگی بن آق سنقر، مشهور به اتابک و ملقب به الملک العادل. ششمین از اتابکان موصل. رجوع به ارسلانشاه شود عبدالحمید بن محمد بن محمد بن حسین مداینی، مشهور به ابن ابی الحدید. شارح نهج البلاغه در قرن هفتم هجری. رجوع به ابن ابی الحدید شود عبدالعزیز بن محمد بن ابراهیم، مکنی به ابوعمر و مشهور به ابن جماعه. قاضی مصر در قرن هشتم هجری. رجوع به ابن جماعه و عبدالعزیز شود بلبن بن جلال الدین مسعود ملک جانی. از حکام بنگاله است و از سال 657 تا 659 هَ. ق. حکومت کرده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 275) احمد بن محمد بن عبدالرحمان شریف حسینی مصری، مکنی به ابوالعباس و ملقب به عزالدین. رجوع به احمد (ابن محمد...) شود بلبان بن محمدالمنصور. از شاهان ارمینیه است که از سال 603 تا 604 هَ. ق. حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 152)
مسعود نوکی. عوفی او را به لقب مختار. مختارالشعراء یاد کرده است از مداحان سلطان غزنوی است. او راست: دوش بوقت سحر جان تو هم جان تو کز غم تو خون فشاند دیدۀ هجران تو جمع بد احوال من چونکه بدیدم رخت کرد پریشان مرا زلف پریشان تو تا دل مسکین من مسکن مهر تو شد چشمۀ چشمم گشاد چاه زنخدان تو. (از لباب الالباب ج 2 ص 291 تا ص 295)
مسعود نوکی. عوفی او را به لقب مختار. مختارالشعراء یاد کرده است از مداحان سلطان غزنوی است. او راست: دوش بوقت سحر جان تو هم جان تو کز غم تو خون فشاند دیدۀ هجران تو جمع بد احوال من چونکه بدیدم رخت کرد پریشان مرا زلف پریشان تو تا دل مسکین من مسکن مهر تو شد چشمۀ چشمم گشاد چاه زنخدان تو. (از لباب الالباب ج 2 ص 291 تا ص 295)
مترجم مرزبان نامه که کتاب مرزبان نامه را بزبان دری و بسبک و شیوۀ زمان خود برگردانیده است و این کار در بین سنوات 608- 622 هجری قمری در آذربایجان صورت گرفته است. سعدالدین از ملازمان خواجه ابوالقاسم ربیب الدین هارون بن علی بن ظفر دندان وزیر اتابیک ازبک بن محمد بن ایلدگز از اتابکان آذربایجان که از سنۀ 607 تا 622 در آذربایجان و آران سلطنت داشت بوده است، آن کتاب مستطاب را بنام او موشح نموده است. سعدالدین مانند اغلب دبیران و کتاب فاضل زمان خود شاعر نیز بوده است و در مرزبان نامه قطعه ای است که سعدالدین در وقت تسلیم کتاب بخواجه ربیب الدین وزیر گفته ومطلع آن این است: وزیر عالم عادل ربیب دولت و دین ابا بطوع فلک طاعت توورزیده. (از سبک شناسی ج 3 صص 14- 15). و رجوع به تاریخ ادبیات صفا ج 2 صص 1005- 1008 شود
مترجم مرزبان نامه که کتاب مرزبان نامه را بزبان دری و بسبک و شیوۀ زمان خود برگردانیده است و این کار در بین سنوات 608- 622 هجری قمری در آذربایجان صورت گرفته است. سعدالدین از ملازمان خواجه ابوالقاسم ربیب الدین هارون بن علی بن ظفر دندان وزیر اتابیک ازبک بن محمد بن ایلدگز از اتابکان آذربایجان که از سنۀ 607 تا 622 در آذربایجان و آران سلطنت داشت بوده است، آن کتاب مستطاب را بنام او موشح نموده است. سعدالدین مانند اغلب دبیران و کتاب فاضل زمان خود شاعر نیز بوده است و در مرزبان نامه قطعه ای است که سعدالدین در وقت تسلیم کتاب بخواجه ربیب الدین وزیر گفته ومطلع آن این است: وزیر عالم عادل ربیب دولت و دین ابا بطوع فلک طاعت توورزیده. (از سبک شناسی ج 3 صص 14- 15). و رجوع به تاریخ ادبیات صفا ج 2 صص 1005- 1008 شود
هروی. از فضلا و شعرای زمان سابق و معاشر شمسی طبسی و پوربهای جامی شاگرد او بوده و خواجه عزالدین فریومدی را که در زمان چنگیزخان وزیر خراسان بود مداحی نموده وفاتش در سنه تسع و اربع وستمائه واقع شده. و به مداحی حضرت شاه اصفیا و سلطان اولیاء علی بن ابیطالب مفاخرت میکرده و نعت و منقبت میگفته. و قریب پنجهزار بیت دیوان داشته. از اوست: صبح است ای بت گلروی می بیار تا روح پروریم از آن راح خوشگوار گه چنگ زنیم بدان زلف مشگبوی گه بوسه برکنیم از آن لعل آبدار. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 248)
هروی. از فضلا و شعرای زمان سابق و معاشر شمسی طبسی و پوربهای جامی شاگرد او بوده و خواجه عزالدین فریومدی را که در زمان چنگیزخان وزیر خراسان بود مداحی نموده وفاتش در سنه تسع و اربع وستمائه واقع شده. و به مداحی حضرت شاه اصفیا و سلطان اولیاء علی بن ابیطالب مفاخرت میکرده و نعت و منقبت میگفته. و قریب پنجهزار بیت دیوان داشته. از اوست: صبح است ای بت گلروی می بیار تا روح پروریم از آن راح خوشگوار گه چنگ زنیم بدان زلف مشگبوی گه بوسه برکنیم از آن لعل آبدار. (از مجمعالفصحاء ج 1 ص 248)
عمر شیخ پسر سوم امیر تیمور لنگ بود که پس از غلبه بر آل مظفر و فتح شیراز به حکومت فارس تعیین شد و یک سال بعد به سال 796 هجری قمری ضمن لشکرکشی به دیاربکر در کردستان کشته شد. و رجوع به حبیب السیر ص 416، 441، 444 و 459 و قاموس الاعلام ترکی و تاریخ عصر حافظ تألیف دکتر غنی شود محمود، دومین از اتابکان الجزیره (جلوس به سال 605 هجری قمری). (از طبقات سلاطین اسلام ص 145) سنجر شاه، اولین از اتابکان الجزیره (576-605) (طبقات سلاطین اسلام ص 145) لقب دیگر شهاب الدین محمد غوری بوده است. رجوع به شهاب الدین محمد بن بهاءالدین و طبقات سلاطین اسلام ص 263 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 607 و فهرست تاریخ جهانگشا ج 2 شود بهرامشاه از سلاطین مسلمان دهلی بوده است (637-639 هجری قمری) و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 265 و 268 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 620 شود اسماعیل سومین از سلاطین ایوبی عربستان (593-598 هجری قمری). (طبقات سلاطین اسلام ص 69). و رجوع به اسماعیل بن طغنکین شود ابن حدیده وزیرناصرالدین الله خلیفۀ عباسی بوده است. و رجوع به تجارب السلف چ 1 ص 329 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 327 شود
عمر شیخ پسر سوم امیر تیمور لنگ بود که پس از غلبه بر آل مظفر و فتح شیراز به حکومت فارس تعیین شد و یک سال بعد به سال 796 هجری قمری ضمن لشکرکشی به دیاربکر در کردستان کشته شد. و رجوع به حبیب السیر ص 416، 441، 444 و 459 و قاموس الاعلام ترکی و تاریخ عصر حافظ تألیف دکتر غنی شود محمود، دومین از اتابکان الجزیره (جلوس به سال 605 هجری قمری). (از طبقات سلاطین اسلام ص 145) سنجر شاه، اولین از اتابکان الجزیره (576-605) (طبقات سلاطین اسلام ص 145) لقب دیگر شهاب الدین محمد غوری بوده است. رجوع به شهاب الدین محمد بن بهاءالدین و طبقات سلاطین اسلام ص 263 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 607 و فهرست تاریخ جهانگشا ج 2 شود بهرامشاه از سلاطین مسلمان دهلی بوده است (637-639 هجری قمری) و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 265 و 268 و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 620 شود اسماعیل سومین از سلاطین ایوبی عربستان (593-598 هجری قمری). (طبقات سلاطین اسلام ص 69). و رجوع به اسماعیل بن طغنکین شود ابن حدیده وزیرناصرالدین الله خلیفۀ عباسی بوده است. و رجوع به تجارب السلف چ 1 ص 329 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 327 شود
محمد بن یعقوب ابراهیم بن عمر فیروزآبادی. در کتب لغت آنگاه که مجدالدین مطلق گویند مراد همین فیروزآبادی صاحب قاموس است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فیروزآبادی محمد بن یعقوب بن ابراهیم بن عمر شود اسعد بن ابراهیم بن حسن ملقب به نشابی از شاعران عرب و منشی دیوان صاحب اربل بود و از جانب وی به عنوان رسالت به پیش مستنصر خلیفه فرستاده شد. و رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 10 و قاموس الاعلام ترکی شود محمد حسینی متخلص به وجدی (930-984 هجری قمری) وی معاصر شاه طهماسب اول صفوی و مؤلف کتاب زینه المجالس است. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 22). و رجوع به روضات الجنات ص 777 شود
محمد بن یعقوب ابراهیم بن عمر فیروزآبادی. در کتب لغت آنگاه که مجدالدین مطلق گویند مراد همین فیروزآبادی صاحب قاموس است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به فیروزآبادی محمد بن یعقوب بن ابراهیم بن عمر شود اسعد بن ابراهیم بن حسن ملقب به نشابی از شاعران عرب و منشی دیوان صاحب اربل بود و از جانب وی به عنوان رسالت به پیش مستنصر خلیفه فرستاده شد. و رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 10 و قاموس الاعلام ترکی شود محمد حسینی متخلص به وجدی (930-984 هجری قمری) وی معاصر شاه طهماسب اول صفوی و مؤلف کتاب زینه المجالس است. (از احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 22). و رجوع به روضات الجنات ص 777 شود
عبدالعزیز بن ابی الحسن علی. او از افاضل علماء و اعیان فضلاء و حادالذهن و کثیرالاعتناء به علم بود. در صناعت طب بمرتبۀ اتقان رسید و علوم حکمیه را فراگرفت و نیز در امور شرع عالم و مسموع القول بود و صناعت طب را نزد ابی زکریا یحیی البیاسی در دیار مصر آموخت و خدمت ملک مسعود اقسیس (؟) بن ملک الکامل را اختیار کرد و بااو در یمن مدتی بماند و نزد او بسیار محترم بود و احسان فراوان یافت و هر ماه او را صد دینار مصری مقرربود و تا گاه مرگ ملک مسعود در خدمت او بود، سپس ملک الکامل بدو اقطاعاتی در دیار مصریه داد که هر سال از حاصل آنها بهره مند میشد و اسعد در سلک خدمۀ او درآمد. مولد اسعدالدین در دیار مصریه در سنۀ 570 ه. ق. بود و پدر او نیز در مصر طبیب بود. شیخ اسعدالدین بعلم ادب و شعر پرداخت و اشعار نیکو دارد. ابن ابی اصیبعه گوید: نخستین بار که او را دیدم، در دمشق درمستهل رجب سنۀ 603 ه. ق. بود. او را شیخی نیکوصورت و ملیح الشیبه، تمام قامت، گندم گون، شیرین سخن و بسیارمروت یافتم و پس از این نیز او را در مصر دیدم، مرا احسان کرد و او سالهای بسیار دوست پدر من بود. وفات اسعد در قاهره بسال 635 ه. ق. روی داد. او راست:کتاب نوادرالالباء فی امتحان الاطباء که آنرا برای ملک الکامل محمد بن ابی بکر بن ایوب تصنیف کرد. (عیون الانباء ج 2 ص 132، 133). و رجوع به فهرست کتاب مزبور و الاعلام زرکلی ج 2 ص 562 و رجوع بقاموس الاعلام ترکی شود
عبدالعزیز بن ابی الحسن علی. او از افاضل علماء و اعیان فضلاء و حادالذهن و کثیرالاعتناء به علم بود. در صناعت طب بمرتبۀ اتقان رسید و علوم حکمیه را فراگرفت و نیز در امور شرع عالم و مسموع القول بود و صناعت طب را نزد ابی زکریا یحیی البیاسی در دیار مصر آموخت و خدمت ملک مسعود اقسیس (؟) بن ملک الکامل را اختیار کرد و بااو در یمن مدتی بماند و نزد او بسیار محترم بود و احسان فراوان یافت و هر ماه او را صد دینار مصری مقرربود و تا گاه مرگ ملک مسعود در خدمت او بود، سپس ملک الکامل بدو اقطاعاتی در دیار مصریه داد که هر سال از حاصل آنها بهره مند میشد و اسعد در سلک خدمۀ او درآمد. مولد اسعدالدین در دیار مصریه در سنۀ 570 هَ. ق. بود و پدر او نیز در مصر طبیب بود. شیخ اسعدالدین بعلم ادب و شعر پرداخت و اشعار نیکو دارد. ابن ابی اصیبعه گوید: نخستین بار که او را دیدم، در دمشق درمستهل رجب سنۀ 603 هَ. ق. بود. او را شیخی نیکوصورت و ملیح الشیبه، تمام قامت، گندم گون، شیرین سخن و بسیارمروت یافتم و پس از این نیز او را در مصر دیدم، مرا احسان کرد و او سالهای بسیار دوست پدر من بود. وفات اسعد در قاهره بسال 635 هَ. ق. روی داد. او راست:کتاب نوادرالالباء فی امتحان الاطباء که آنرا برای ملک الکامل محمد بن ابی بکر بن ایوب تصنیف کرد. (عیون الانباء ج 2 ص 132، 133). و رجوع به فهرست کتاب مزبور و الاعلام زرکلی ج 2 ص 562 و رجوع بقاموس الاعلام ترکی شود
یعقوب بن اسحاق یهودی مشهور به اسعد محلی منسوب بمدینۀ محله از اعمال دیار مصر. او در فضایل متمیز بود و بحکمت اشتغال و بر دقایق آن اطلاع داشت و در صناعت طب شهرت یافت و در مداوا و علاج خبیر بود و بقاهره اقامت گزید و در اول سال 598 ه. ق. بدمشق سفر کرد و مدتی آنجا بماند و بین او و بعض افاضل اطباء در آن شهر مباحثات بسیار رفت و سپس بدیار مصریه شد و در قاهره درگذشت. ابن ابی اصیبعه گوید: از نوادر معالجات نیکوی او این است که یکی از زنان اهل ما بمرضی مبتلا شد و مزاج او تغییر پذیرفت و مداوااثر نبخشید، اسعد در غیاب زن بعم من که با او دوست بود گفت: من قرص هائی دارم که مخصوصاً برای همین مرض ساخته ام و آنها او را ان شأاﷲ علاج خواهد کرد هر روز صبح قرصی با شراب سکنجبین بخورد. و قرص ها بدو داد و چون زن از آنها بخورد شفا یافت. او راست: مقاله فی قوانین طبیه و آن شش باب دارد. کتاب النزه فی حل ّ ما وقع من ادراک البصر فی البرایا من الشبه. کتاب فی مزاج دمشق و وضعها و تفاوتها من مصر و ایما اصح و اعدل و فی مسائل أخر فی الطب ّ و اجوبتها و هو یحتوی علی ثلاث مقالات. مسائل طبیه و اجوبتها که برای یکی از اطباء دمشق بنام صدقه بن میخابن صدقه السامری طرح کرده است. (عیون الانباء ج 2 ص 118 و 233). و رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 1167 و قاموس الاعلام ترکی، اسعد محلی شود
یعقوب بن اسحاق یهودی مشهور به اسعد محلی منسوب بمدینۀ محله از اعمال دیار مصر. او در فضایل متمیز بود و بحکمت اشتغال و بر دقایق آن اطلاع داشت و در صناعت طب شهرت یافت و در مداوا و علاج خبیر بود و بقاهره اقامت گزید و در اول سال 598 هَ. ق. بدمشق سفر کرد و مدتی آنجا بماند و بین او و بعض افاضل اطباء در آن شهر مباحثات بسیار رفت و سپس بدیار مصریه شد و در قاهره درگذشت. ابن ابی اصیبعه گوید: از نوادر معالجات نیکوی او این است که یکی از زنان اهل ما بمرضی مبتلا شد و مزاج او تغییر پذیرفت و مداوااثر نبخشید، اسعد در غیاب زن بعم من که با او دوست بود گفت: من قرص هائی دارم که مخصوصاً برای همین مرض ساخته ام و آنها او را ان شأاﷲ علاج خواهد کرد هر روز صبح قرصی با شراب سکنجبین بخورد. و قرص ها بدو داد و چون زن از آنها بخورد شفا یافت. او راست: مقاله فی قوانین طبیه و آن شش باب دارد. کتاب النزه فی حل ّ ما وقع من ادراک البصر فی البرایا من الشبه. کتاب فی مزاج دمشق و وضعها و تفاوتها من مصر و ایما اصح و اعدل و فی مسائل أخر فی الطب ّ و اجوبتها و هو یحتوی علی ثلاث مقالات. مسائل طبیه و اجوبتها که برای یکی از اطباء دمشق بنام صدقه بن میخابن صدقه السامری طرح کرده است. (عیون الانباء ج 2 ص 118 و 233). و رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 1167 و قاموس الاعلام ترکی، اسعد محلی شود
مسعودالامیدی میرعلی شیر نویسد: افصح الفصحاء و املح الشعراء رکن الاسلام والمسلمین سعدالدین مسعودالامیدی... و از دارالخلافۀ ری، و برقریۀ تهران زراعت دارد. و در دارالفضل شیراز تحصیل کرده و از شاگردان سرآمد مولانا جلال الدین دوانی است. نام اصلیش ارجاسب است. مولانا از غایت التفات او را مسعود نام نهاده و در آن دیار بدین اسم مشهور است. قبل از شرف ملازمت همیشه ذکر لطایف احوال و اوضاع او استماع می افتاد و حالا به یمن دولت روزافزون حضرت آصف صفاتی آن سعادت میسر شد چندان اخلاق و اطوار پسندیده مشاهده میشود که زبان ناطقه در بیان تقریر آن عاجز است. و مولانا در همه اسلوب شعر مهارت تمام دارد بتخصیص قصاید که آن وادی حق او است. این قطعه از اوست: اگر کنی ز برای مجوس کناسی و گر کنی ز برای جهود گل کاری در این دو کار کریه اینقدر کراهت نیست در این دو شغل خسیس آن مثابه دشواری که در سلام فرومایگان صدرنشین بروی سینه نهی دست و سر فرود آری. (مجالس النفایس صص 141- 142)
مسعودالامیدی میرعلی شیر نویسد: افصح الفصحاء و املح الشعراء رکن الاسلام والمسلمین سعدالدین مسعودالامیدی... و از دارالخلافۀ ری، و برقریۀ تهران زراعت دارد. و در دارالفضل شیراز تحصیل کرده و از شاگردان سرآمد مولانا جلال الدین دوانی است. نام اصلیش ارجاسب است. مولانا از غایت التفات او را مسعود نام نهاده و در آن دیار بدین اسم مشهور است. قبل از شرف ملازمت همیشه ذکر لطایف احوال و اوضاع او استماع می افتاد و حالا به یمن دولت روزافزون حضرت آصف صفاتی آن سعادت میسر شد چندان اخلاق و اطوار پسندیده مشاهده میشود که زبان ناطقه در بیان تقریر آن عاجز است. و مولانا در همه اسلوب شعر مهارت تمام دارد بتخصیص قصاید که آن وادی حق او است. این قطعه از اوست: اگر کنی ز برای مجوس کناسی و گر کنی ز برای جهود گل کاری در این دو کار کریه اینقدر کراهت نیست در این دو شغل خسیس آن مثابه دشواری که در سلام فرومایگان صدرنشین بروی سینه نهی دست و سر فرود آری. (مجالس النفایس صص 141- 142)