- سطاح
- گیاه خزنده
معنی سطاح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردشگر
جنگ افزار، زین افزار
بلند شونده و برآینده، برافراشته، برآمده
شناور، شناگر
ریزان، هوا
هوا
دراز بالا، منبسط
جمع سطح
انبر، سرشیشه، تیزی در تیغ
فرستون در چادر، گردن، داغ پهلو در اشتر
افزار جدول کشان و آن آلتی است پولادی یا چوبی یا استخوانی راست و مستقیم (معمولا به طول 20 تا 50 سانتیمتر و به عرض 3 تا 5 ساتنیمتر) که بدان خط مستقیم کشند مسطر. توضیح: همین کلمه است که به صورت ستاره (مشدد و مخفف) تحریف شده
تاختن فرو گرفتن
رها کردن
پلیدی گه جنگ افزار گدرک زینه زن سنا سنه اشتر جانه آلتی که بدان جنگ کنند آلت جنگ ساز جنگ. یا سلاح سرد. سلاحی است که آتش نشود مانند کارد شمشیر خنجر زوبین و غیره. یا سلاح گرم. سلاحی آتشین ماند تفنگ توپ و مانند آن یا سلاح باز کردن، دور کردن سلاح ها از خویشتن، آلتی که بدان جنگ کنند، ساز جنگ
جمع سمحه، با گذشتان زن زنان با گذشت راد زنان چشم پوشی گذشت، فروختن به کمترین بها، چنبروشت (رقص حلقه ای) خوان چرمین سفره چرمی، خانه از پوست
خونریز، بسیار بخشنده، سخنور
بسیار سیر کننده، سیاحت کننده و جهانگرد
ژاژ خای کلوک، گستاخ بی شرم
بسیار شنا کننده، شناگر
منبسط، پهن شده، درازکشیده، ستان خفته، آنکه به علت ضعف یا بیماری به کندی از جا برخیزد
هر آلتی که در جنگ به کار برود، آلت جنگ
گستاخ، بی شرم، در تصوف کسی که شطحیات می گوید
بسیار ریزنده، خون ریز، بسیار بخشنده، فصیح و سخنور
کسی که بسیار سیاحت و جهانگردی کند، بسیار سیاحت کننده
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد
سطح ها، بام ها، روی چیزی ها، در ریاضیات مساحت ها، میزان ها، جمع واژۀ سطح
زنا کردن، خون ریزی
تراز، رویه، رویه پایه
اسپانور (حیاط) گشت نیک، گوسپند پروار