جدول جو
جدول جو

معنی سزیده - جستجوی لغت در جدول جو

سزیده
سزاوار، شایسته
تصویری از سزیده
تصویر سزیده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپیده
تصویر سپیده
(دخترانه)
سحرگاه، سپیدی چشم، روشنی کم رنگ آسمان قبل از طلوع افتاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سعیده
تصویر سعیده
(دخترانه)
مؤنث سعید، خجسته، مبارک، خوشبخت، سعادتمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گزیده
تصویر گزیده
مختصرا، خلاصه، اجمالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپیده
تصویر سپیده
پهنای روشنی صبح صادق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزیده
تصویر خزیده
بروی سینه و شکم روی زمین کشیده، آنکه در کنجی و رخنه ای پنهان شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سزیدن
تصویر سزیدن
درخور بودن
فرهنگ لغت هوشیار
ماده پروتیدی لزج آب رنگ حول زرده تخم مرغ که براثر حرارت منعقد و سفید رنگ میشود
فرهنگ لغت هوشیار
مونث سعید نیکبخت، خانه ای بوده مر تازیان را که هنج (حج) آن می کرده اند، از نام های تازی برای زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیزده
تصویر سیزده
دوازده بعلاوه یک ده به علاوه سه. (13)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیزده
تصویر سیزده
عدد ۱۳، عدد بعد از دوازده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزیده
تصویر گزیده
پسندیده، انتخاب شده، گزینه
گزیده کردن: انتخاب کردن، برگزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپیده
تصویر سپیده
سفیدی و روشنایی صبح، در علم زیست شناسی سفیده،
سفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سپیداب، سپتاک، سپیتاک، باروق، سپیداج، اسفیداج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سزیدن
تصویر سزیدن
سزاوار بودن، درخور بودن، شایسته بودن، جایز بودن، برای مثال تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج / سزد اگر همۀ دلبران دهندت باج (حافظ - ۱۰۰۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزیده
تصویر گزیده
کسی که جانور گزنده ای او را دندان گرفته یا نیش زده باشد
فرهنگ فارسی عمید
نیش زده (چنانکه مار) مسموم: گزیده مار را افسون پدید است گزیده جهل را که شناسد افسون ک (ناصر خسرو)، بدندان گرفته گاز زده (چنانکه سگ هار)، آزار رسانده ضرر رسانده، عذاب داده کیفر داده. انتخاب کرده اختیار کرده: اسبان گزیده که همه جای بر طویله و آخر ها بسته بودند بوقتی که عرض دادی میگویند هشتاد هزار سر بر آمد، بازیی است
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه گویا پارسی و همان مزاد است و آن را خربنده و خیز بگیر نیز می گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپیده
تصویر سپیده
((س دِ))
روشنایی کمی که هنگام آغاز صبح در آسمان مشرق پدیدار می شود، سفیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سزیدن
تصویر سزیدن
((س دَ))
سزاوار بودن، جایز بودن
فرهنگ فارسی معین
((س یا سَ دِ یا دَ))
ماده پروتئیدی لزج آب مانند حول زرده تخم که بر اثر حرارت منع قد و سفید رنگ می شود، اسپیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیزده
تصویر سیزده
((دَ))
دوازده به علاوه یک (13)
سیزده به در روز: سیزدهم فروردین. می گویند نحس است و باید به دشت و صحرا رفت و نحسی آن را به در کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزیده
تصویر گزیده
((گَ دِ))
نیش خورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزیده
تصویر گزیده
((گُ دِ))
پسندیده، انتخاب کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزیده
تصویر مزیده
((مَ))
مزه کرده شده، مکیده شده
فرهنگ فارسی معین
مادۀ لزج و بی رنگ که میان تخم مرغ در اطراف زرده جا دارد و با پخته شدن تخم مرغ سفت و سفید رنگ می شود، سپیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رزیده
تصویر رزیده
رنگ شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیده
تصویر سیده
گرگ ماده، شیر ماده بانو مونث سید، جمع سیدات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیده
تصویر سیده
((سَ یِّ دَ یا دِ))
مؤنث سید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیده
تصویر سیده
سید، بانو، خانم
فرهنگ فارسی عمید