معنی سزیده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سزیده
خزیده
- خزیده
- بروی سینه و شکم روی زمین کشیده، آنکه در کنجی و رخنه ای پنهان شده
فرهنگ لغت هوشیار
سفیده
- سفیده
- ماده پروتیدی لزج آب رنگ حول زرده تخم مرغ که براثر حرارت منعقد و سفید رنگ میشود
فرهنگ لغت هوشیار
سعیده
- سعیده
- مونث سعید نیکبخت، خانه ای بوده مر تازیان را که هنج (حج) آن می کرده اند، از نام های تازی برای زنان
فرهنگ لغت هوشیار