جامۀ غوک را گویند و آن چیزی باشد سبز که در آبهای ایستاده بهم رسد. (برهان). جامۀ غوک. (آنندراج) ، ریسمانی که اطفال از جایی آویزند و برآن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان) (آنندراج). ظاهراً مصحف سرند است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
جامۀ غوک را گویند و آن چیزی باشد سبز که در آبهای ایستاده بهم رسد. (برهان). جامۀ غوک. (آنندراج) ، ریسمانی که اطفال از جایی آویزند و برآن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان) (آنندراج). ظاهراً مصحف سرند است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
درز دوختن ادیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد). دوختن کفش. (از متن اللغه) ، سوراخ کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، نیکو روان و نقل کردن سخن را، پی در پی داشتن روزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دارای سراد شدن درخت خرما. (از المنجد). رجوع به سراد شود، بافتن زره را و استوارکردن بعض حلقه های آن به بعض دیگر. (از متن اللغه)
درز دوختن ادیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد). دوختن کفش. (از متن اللغه) ، سوراخ کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از المنجد) ، نیکو روان و نقل کردن سخن را، پی در پی داشتن روزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دارای سراد شدن درخت خرما. (از المنجد). رجوع به سراد شود، بافتن زره را و استوارکردن بعض حلقه های آن به بعض دیگر. (از متن اللغه)
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. دارای 304 تن سکنه و آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، ارزن، زیره و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. دارای 304 تن سکنه و آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات، ارزن، زیره و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
غربالی سیمی دارای سوراخهای نسبته بزرگ که با آن غلات را پاک کنند، نوعی غربال که بدان خاک و شن را میبیزند. طنابی که به چوب یا درختی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند تاب ارجوحه، ریسمانی که یک سر آنرا حلقه کنند و در زیر خاک پنهان سازند و سر دیگر را شخصی گرفته در کمین مینشینند تا آدمی یا جانوری را که پای در آن میان نهند به سوی خود کشند و او را بگیرند، فنی است از جمله فنون کشتی گیری پای خود را به پای دیگری بند کند و او را بیندازد و آنرا به عربی شغزبیه نامند
غربالی سیمی دارای سوراخهای نسبته بزرگ که با آن غلات را پاک کنند، نوعی غربال که بدان خاک و شن را میبیزند. طنابی که به چوب یا درختی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند تاب ارجوحه، ریسمانی که یک سر آنرا حلقه کنند و در زیر خاک پنهان سازند و سر دیگر را شخصی گرفته در کمین مینشینند تا آدمی یا جانوری را که پای در آن میان نهند به سوی خود کشند و او را بگیرند، فنی است از جمله فنون کشتی گیری پای خود را به پای دیگری بند کند و او را بیندازد و آنرا به عربی شغزبیه نامند
سپاه کوچک از پنج تا سسد کنیزک کنیزک یغلخواب گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه
سپاه کوچک از پنج تا سسد کنیزک کنیزک یغلخواب گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه