جدول جو
جدول جو

معنی سرکل - جستجوی لغت در جدول جو

سرکل
سرازیر کردن ظروف حاوی مایعات سرازیر کردن و فرو ریختن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرگل
تصویر سرگل
(دخترانه)
اولین گل، بهترین از هر چیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از موسیقیدانان دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرکب
تصویر سرکب
(پسرانه)
نام یکی از موسیقیدانان بزرگ در دوران ساسانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرکج
تصویر سرکج
چیزی که سرش خمیده باشد، ویژگی فرش یا هر چیز دیگر که یک بر آن کوتاه تر از بر دیگر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیکل
تصویر سیکل
دور، دوره، گردش، دورۀ سه ساله تحصیلات بعد از دورۀ ابتدایی از سال هفتم تا سال نهم، کسی که دارای مدرک پایانی این دورۀ تحصیلی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکا
تصویر سرکا
سرکه، مایعی ترش که بخش اصلی آن اسیداستیک و آب است و از انگور، خرما، انجیر و بعضی میوه های آب دار دیگر به دست می آید و در داروسازی برای حل کردن بعضی داروها به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکه
تصویر سرکه
مایعی ترش که بخش اصلی آن اسیداستیک و آب است و از انگور، خرما، انجیر و بعضی میوه های آب دار دیگر به دست می آید و در داروسازی برای حل کردن بعضی داروها به کار می رود
سرکه فروختن: فروختن سرکه به کسی، کنایه از رو ترش کردن، روی در هم کشیدن، به کسی اخم کردن، برای مثال سرکه مفروش و هزاران جان ببین / از قناعت غرق بحر انگبین (مولوی - ۱۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
گردنکش، یاغی، نافرمان، کنایه از توانا، قوی، زورمند، برای مثال منم سرکشی گفت از ایران سپاه / چو شب تیره شد بازماندم ز شاه (فردوسی - ۶/۴۲۶)، کنایه از سرافراز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکن
تصویر سرکن
سرکرده، سردار، شاخص در میان انجمن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
نفی بلد کردن. تبعید کردن. اخراج کردن. (دزی ج 1 ص 650)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرکل
تصویر مرکل
برسخور (برس مهمیز) لگد خور بر پهلوی ستور، راه پای پای سوار
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی دورک گردش یک دوره حرکت کامل موج الکتریکی. توضیح امواج رادیو را بوسیله سیکل و اغلب با کیلوسیکل (1000 سیکل) یا مگاسیکل (1000000 سیکل) در ثانیه اندازه گیرند، دوره تحصیلات متوسطه (دبیرستان)، توضیح دوره تحصیلات متوسطه را به دو قسمت تقسیم کرده اند: سیکل اول و سیکل دوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرطل
تصویر سرطل
دراز بد اندام
فرهنگ لغت هوشیار
مایعی است با بوی بسیار زننده و طعم بسیار ترش که از اکسید شدن شرابها و نوشابه های الکلی دیگر که غلضت الکلی آنها زیاد نیست به دست می آید. سرکه رنگ کاغذ تورنسل را قرمز میکند بنابرین جسمی اسیدی است که در تجزیه الکتریکی مانند اسیدهای کانی ئیدروژن تولید میکند. جوهر سرکه. اسیدی است که مایع اصلی سرکه است و جزو اسیدهای قوی آلی است و امروزه به طریق مختلف صنعتی نیز آنرا تهیه میکنند اسید استیک. یا سرکه ده ساله. سرکه ای که ده سال از تولید آن گذشته باشد، کینه دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرفل
تصویر سرفل
پنجه غازی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکج
تصویر سرکج
چوبی که سرش خمیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
نافرمان، مغرور، گردنکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکن
تصویر سرکن
سردار جماعت، رئیس مجلس
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سرکه کبک ماده مایعی است با بوی بسیار زننده و طعم بسیار ترش که از اکسید شدن شرابها و نوشابه های الکلی دیگر که غلضت الکلی آنها زیاد نیست به دست می آید. سرکه رنگ کاغذ تورنسل را قرمز میکند بنابرین جسمی اسیدی است که در تجزیه الکتریکی مانند اسیدهای کانی ئیدروژن تولید میکند. جوهر سرکه. اسیدی است که مایع اصلی سرکه است و جزو اسیدهای قوی آلی است و امروزه به طریق مختلف صنعتی نیز آنرا تهیه میکنند اسید استیک. یا سرکه ده ساله. سرکه ای که ده سال از تولید آن گذشته باشد، کینه دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگل
تصویر سرگل
گویی که کودکان از ریسمان سازند و بدان بازی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرجل
تصویر سرجل
شاله به شغاله به به جنگلی (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکه
تصویر سرکه
((س کِ))
مایعی است اسیدی بسیار ترش و با بوی تند و زننده که از انگور، خرما، انجیر، گرفته می شود و طبیعت آن سرد و خشک است
سرکه فروختن: کنایه از ترشرویی کردن
مثل سیر و سرکه جوشیدن: کنایه از ناآرام بودن، در تب و تاب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
((سَ. کَ یا کِ))
عاصی، یاغی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکا
تصویر سرکا
((س))
ترشی، سرکه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیکل
تصویر سیکل
یک دوره حرکت، گردش، دوره، دوره تحصیلات متوسطه (نظام قدیم)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
یاغی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
Insubordinate, Hotheaded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
вспыльчивый , непокорный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
hitzig, ungehorsam
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
запальний , непокірний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
wybuchowy, niesubordynowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
暴躁的 , 不服从的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرکش
تصویر سرکش
irascível, insubordinado
دیکشنری فارسی به پرتغالی