- سرنوبه
- سرکرده، ریش سفید
معنی سرنوبه - جستجوی لغت در جدول جو
- سرنوبه ((~. نَ یا نُ بَ یا بِ))
- رییس پاسبانان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وزنی معادل سه درهم
گرز (گران)
طعنه، سرزنش
گرز گران، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، عمود، مقمعه
گرز گران، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، عمود، مقمعه
عنوان، عنوان
قضا و قدر، قسمت، تقدیر
گیاهی علفی و پایا از تیره زنجبیلها جزو راسته تک لپه ییها این گیاه دارای ساقه ای زیر زمینی متورم است که یک ساقه هوایی از آن خارج میشود در قاعده ساقه برگهای بدون دمبرگ با غلاف مشخص ولی در قسمت فوقانی این برگها برگهای کامل که ساقه گلدار از بین آنها ظاهر میشود مشاهده میگردد. گلهایش مجموعا بصورت سنبله و محصور در دو گوشوارک مایل به زرد است. هر گل این گیاه شامل سه کاسبرگ زرد رنگ و سه گلبرگ نامتساوی بهم پیوسته (شبیه بوق) میباشد. قسمت مورد استفاده این گیاه ریزدم آنست که پس از خارج کردن از زمین ریشه های آنرا جدا ساخته و با آب میشویند سپس در آب جوش قرار داده و در گرمای خورشید بمدت چند روز خشک میکنند رزد چوبه زرده چوب اصل الزعفران
پرشیر، شاخ ترد ستاک، نکو اندام سپید و نرم
آواز نیکو
اطاقی که در زمین سازند برای استفاده از خنکی آن و حفظ اغذیه و اشربه، محلی در زیر زمین که تابوت مرده را در آن مینهادند
نظامیی که یک جوخه رااداره کند و آن پایین ترین درجه نظامی است. یا سرجوخه دریایی. سر ناوی
سرشت
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن
آنچه که بر سر کتابها نویسند که در فلان محل برسد
کفشی که روی موزه به پا میکردند (در ماورا النهر)
پارسی تازی گشته سرموزه پا تاوه
آنچه بالای نامه کتیبه در ورودی و مانند آن نگارند عنوان، اصل اساس
یونانی تازی گشته آماس جهاب (جهاب لمف)
مغلوب کردن، فرونشاندن شورش
آخوندک از خرفستران
آلت فولادین و نوک تیز که آنرا بالای نیزه یا تفنگ نصب کنند
قضا، قدر، نوشته
سه پستا 1 سه بارکوس کوفتن در کاخ شاهان، کودکی جوانی و پیری
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
فروکوفتن دشمن و او را خوار و زبون ساختن
آنچه از روز ازل برای انسان مقدر شده، بخت، طالع
سرباز درجه دار که فرمانده ده جوخه است، سردسته
عنوان و آنچه در بالای نامه نوشته شود، مقدمۀ کتاب
نام یا عنوانی که بالای نامه یا صفحۀ کتاب بنویسند، تذهیب و نقش و نگار که در قدیم در بالای نخستین صفحۀ کتاب خطی رسم می کردند و گاه نام کتاب را هم در آن می نوشتند
آلتی فولادی و نوک تیز که به سر نیزه یا تفنگ نصب کنند
زردچوبه، غدۀ زیرزمینی و زرد رنگ گیاهی علفی با برگ های بیضی شکل به همین نام که به عنوان ادویه و دارو مصرف می شود، این غده ها در اطراف ساقۀ زیرزمینی تولید می شود، دارزرد، هرد
غرنبیدن غرنبش، بانگ و فریاد، بانگ و خروش بتشنیع چنانکه بهری بیرون و بهری اندورن گلو بود
مونث مرعوب جمع مرعوبات