جدول جو
جدول جو

معنی سرنیزه

سرنیزه
آلتی فولادی و نوک تیز که به سر نیزه یا تفنگ نصب کنند
تصویری از سرنیزه
تصویر سرنیزه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرنیزه

سرنیزه

سرنیزه
آلت فولادین و نوک تیز که آنرا بالای نیزه یا تفنگ نصب کنند
سرنیزه
فرهنگ لغت هوشیار

سرنیزه

سرنیزه
آلتی فولادین و نوک تیز که آن را بالای نیزه یا تفنگ نصب کنند
سرنیزه
فرهنگ فارسی معین

سرنیزه

سرنیزه
آلتی فولادین و نوک تیز که آن رابالای نیزه یا تفنگ نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

سرخیزه

سرخیزه
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار

سرخیزه

سرخیزه
سرخجه که نوعی از حصبه باشد و آن جوششی باشد که بیشتر طفلان را بهم رسد. (برهان). رجوع به سرخجه شود
لغت نامه دهخدا