جدول جو
جدول جو

معنی سرلوحه

سرلوحه
نام یا عنوانی که بالای نامه یا صفحۀ کتاب بنویسند، تذهیب و نقش و نگار که در قدیم در بالای نخستین صفحۀ کتاب خطی رسم می کردند و گاه نام کتاب را هم در آن می نوشتند
تصویری از سرلوحه
تصویر سرلوحه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرلوحه

سرلوحه

سرلوحه
آنچه بالای نامه کتیبه در ورودی و مانند آن نگارند عنوان، اصل اساس
سرلوحه
فرهنگ لغت هوشیار

سرلوحه

سرلوحه
نقاشی و تهذیب در اول کتاب. رجوع به سرلوح شود
لغت نامه دهخدا

سرلوح

سرلوح
نقش و نگار که به ورق اول کتاب کنند. (غیاث). نقش و نگار که از آب زر و اقسام الوان بجای بسم اﷲ بر عنوان کتاب کنند و تنها لوح نیز آمده. (آنندراج). زینت که بر سر کتاب یا ابواب و فصول آن کنند از تذهیب و جز آن. (یادداشت مؤلف) :
دنیاطلبان بی خبر از مطلب اصل اند
چون طفل که مشغول به سرلوح کتاب است.
نعمت خان عالی (از آنندراج).
کنون مردمانند از او چاره جو
که مالیده سرلوح صندل از او.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سالومه

سالومه
صلح، آرامش، صفا، دوستی، نام خواهر مریم عذرا و خاله حضرت عیسی (ع) همچنین نام ملکه یهود و دختر هرود فلیپ
سالومه
فرهنگ نامهای ایرانی

سرجوخه

سرجوخه
نظامیی که یک جوخه رااداره کند و آن پایین ترین درجه نظامی است. یا سرجوخه دریایی. سر ناوی
فرهنگ لغت هوشیار