- سرشتن
- مخلوط کردن آغشته کردن، خمیر کردن، خلق کردن آفریدن
معنی سرشتن - جستجوی لغت در جدول جو
- سرشتن
- خمیر کردن، مخلوط ساختن، آغشته کردن، کنایه از خلق کردن
- سرشتن ((س رِ تَ))
- آغشته کردن، مخلوط کردن، خمیر کردن، آفریدن، سریشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرشتن، خمیر کردن، مخلوط ساختن، آغشته کردن، خلق کردن
طبیعی
بریان کردن، تف دادن بو دادن، پختن
آنکه سر کسان را بشکند، تفسیم وجه با جنسی میان گروهی، دریافت وجه یا جنسی از اهل محلی
مخلوط شده آغشته، خمیر گشته، آفریده
بریان کردن، تف دادن، بو دادن
آنکه سر کسی را بشکند، چیزی که سر را بشکند، کنایه از طرز تقسیم چیزی میان گروهی که به هرکس حصه و بهره ای برسد
سرشکن کردن: کنایه از پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هر کدام حصه ای ببرند، پول یا چیز دیگر را به همین طریق از جماعتی دریافت و جمع آوری کردن
سرشکن کردن: کنایه از پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هر کدام حصه ای ببرند، پول یا چیز دیگر را به همین طریق از جماعتی دریافت و جمع آوری کردن
خمیر شده، آغشته
طبیعت، فطرت، ماهیت، ذات، طبع، خصلت
ریسیدن
فطرت، خلقت، طینت، طبیعت
خوی، نهاد، طینت، فطرت
ریسیدن، پنبه یا پشم را با دوک تاب دادن و به شکل نخ درآوردن
Temperament
темперамент
Temperament
темперамент
temperament
temperamento
temperamento
temperamento
tempérament
temperament
स्वभाव