معنی سروتن
سروتن
(دخترانه)
آنکه اندامی زیبا و بلندبالا دارد
تصویر سروتن
فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با سروتن
سروین
سروین
شبیه سرو، مانند سرو
فرهنگ نامهای ایرانی
سروبن
سروبن
درخت سرو، معشوق خوش قد وقامت
فرهنگ نامهای ایرانی
فروتن
فروتن
متواضع
فرهنگ واژه فارسی سره
سرشتن
سرشتن
مخلوط کردن آغشته کردن، خمیر کردن، خلق کردن آفریدن
فرهنگ لغت هوشیار
سروین
سروین
منسوب به سرو مانند سرو: بالای سروین
فرهنگ لغت هوشیار
سرودن
سرودن
سراییدن، شعر گفتن، نظم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سروته
سروته
اول و آخر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
سروان
سروان
رئیس سرور، افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پایین تر از سرگرد سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
فروتن
فروتن
افتاده، متواضع، خاکی، بی تکبر
فرهنگ فارسی عمید