- سرسور
- زیرک دانا، شکاف دوک
معنی سرسور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرکرده جاسوسانی که احوال امرا را به پادشاهان می نوشتند
نوعی گل که زنان بدان گیسوان خود شویند
سرکردۀ جاسوسان و خبرنگاران، سرحلقه
جشن سیر، جشنی که ایرانیان باستان در چهارمین روز از ماه دی برپا می کردند و سیر و گوشت و باده می خوردند
جشنی که در ایران باستان در روز چهارم دی می گرفتند و گوشت با سیر می خورند، جشن سیر
شادمانه کردن، شاد کردن مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند و پیشوا
رئیس، پیشوا، سرپرست، بزرگ تر طایفه و قبیله
سرور کائنات: کنایه از پیغمبر اسلام
سرور کائنات: کنایه از پیغمبر اسلام
شادی، شادمانی
Gladness, Server
радость
Freude
радість
radość
felicidade
felicità
felicidad
bonheur
blijdschap
kebahagiaan
سرورٌ
שִׂמְחָה
furaha
ความสุข
আনন্দ