ترجمه سرور به بنگالی - دیکشنری فارسی به بنگالی
واژههای مرتبط با سرور
سرور
- سرور
- شادمانه کردن، شاد کردن مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند و پیشوا
فرهنگ لغت هوشیار
سرور
- سرور
- رئیس، پیشوا، سرپرست، بزرگ تر طایفه و قبیله
سرور کائنات: کنایه از پیغمبر اسلام
فرهنگ فارسی عمید