- سردبیان
- رنجاننده تیز زبان گوشه زن
معنی سردبیان - جستجوی لغت در جدول جو
- سردبیان
- کسی که سخنش گرم و گیرا نباشد، آنکه با سخنان سرد دیگری را مشمئز و آزرده سازد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که به سخنان خود مردم را برنجاند، غیر فصیح، کند طبع، ناموزون
جادو سخن
عمل و شغل سر دبیر
آبدانگیان
فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست
((سَ))
فرهنگ فارسی معین
عمامه، دستار، کلاهخود، خود، کلاهی نرم که زیر کلاهخود بر سر می نهادند تا خود سر را آزار نکند، شمله و علاقه دستار و مغفر
آلتی سنگی یا فلزی که در آن تنباکو می کنند و بر سر قلیان می گذارند
رده ای از نرم تنان مانند ماهی مرکب که در اطراف سر آن ها بازوهای گوشتی بادکش دار قرار دارد که به وسیلۀ آن حرکت می کنند یا شکار خود را می گیرند، پابرسران
عمامه، دستار، کلاه نرم که زیر کلاه آهنی بر سر بگذارند، کلاه خود
عمامه، دستار، کلاه نرم که زیر کلاه آهنی بر سر بگذارند، کلاه خود
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
جانوری است آبی
کسی که اخبار روزنامه ها زیر نظر او تهیه میشود
سراینده، در حال سرودن
مهتر چوپانان، رئیس شبانان
پارسی تازی گشته سندیان بلوت از درختان بلوط
پایور شهربانی نظیر ستوان ارتش
در حال سرودن، در حال آوازخوانی
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، سنام
میگو، جانوری آبی با چنگال و پاهای بلند به اندازۀ ملخ که بعضی از انواع آن مصرف خوراکی دارد، ملخ دریایی، اربیان، روبیان
کو هان شتر: رحم آمد مر شتر را گفت هین برجه و بر گردبان من نشین. (مثنوی)
دوچوب یادوقطعه فلزبلندعمودی که درمیان آنهابفاصله معین چوبهایاقطعات فلزی افقی کارگذاشته اندوبتوسط آن ازدیواردرخت وغیره بالاروندویاببام خانه برآیندزینه. یانردبان فلزی. نردبانی که ازفلز ساخته شده، زینه ای که درجنگهای قدیم برای بالارفتن ازحصاربکارمیبردند: خرک ومنجنیق ونردبان وغیره... یانردبان درراه نهادن (افکندن)، . دراثنای راه باهمراهان سخن گفتن تامسافت بی تعب طی شود: مکن عمررادرخموشی تباه زگفتارنه نردبانی براه. (طالب آملی فرنظا)
((نَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
نردبام، دو چوب یا دو قطعه فلزی بلند عمودی که در میان آن ها به فاصله معین چوب ها یا قطعات فلزی افقی کار گذاشته و توسط آن از دیوار، درخت و غیره بالا روند، زینه
کسی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود و بعد از صاحب امتیاز و مدیر دارای اختیارات برای اداره کردن امور روزنامه و حک و اصلاح مطالب آن باشد
پلکان چوبی
بلوط، درخت بلوط
گونه ای ماهی استخوانی که حداکثر طولش تا 25 سانتیمتر میرسد و بدنش پوشیده از فلسهای نسبتا درشت نازک و نوک تیز است رنگ بدنش سبز و در قسمتهای پشت آن خط آبی رنگ بمحاذات تیره پشت حیوان قرار دارد. پهلو ها و شکم حیوان سفید و نقره یی است ماهی مذبور را جهت تغذیه و ساختن کنسرو صید میکنند. لاتینی تازی گشته بنگرید به ساردین
جمع سری، جویکان
هنگام شب رفتن، اثر کردن و جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر