فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست. (برهان) (آنندراج) : پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان عودسوزان آفتاب و عود کیوان آمده. خاقانی. شو بده انصاف خویش کز همه کروبیان حجرۀ روح القدس به ز تو مهمان نداشت. خاقانی. قلب و میمنه از کروبیان ملک و میسره از تواتر امداد سعادات فلک.... (جهانگشای جوینی). ما نتوانیم حق حمد تو گفتن با همه کروبیان عالم بالا. سعدی. به تهدید اگر برکشد تیغ حکم بمانند کروبیان صم و بکم. سعدی. درون خلوت کروبیان عالم قدس صریر کلک تو باشد سماع روحانی. حافظ. ای ملهمی که در صف کروبیان قدس فیضی رسد بخاطر پاکت زمان زمان. حافظ. رجوع به کروبی، کروبیون و کروبیم شود
این قوم آنند که ابوسعد از ایشان... کردندی و چوپانی و شبانی کردندی و مقدم ایشان محمد بن مما بود، پدر ابوسعد و فضلویه او را برکشید همچون دیگر شبانکارگان و سپاهی شد و بعد از این ابوسعد به خدمت عمیدالدولۀپارس رفت و او به لجاج دیگر اصحاب اطراف پارس برکشید... اتابک چاولی او را برداشت و از این کرزوبیان هیچ معروف نماند جز این و دیگر اتباعند. (فارسنامۀ ابن بلخی چ اروپا ص 167)
جَمعِ واژۀ کروبی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کَروبیّه. (اقرب الموارد). بزرگان ملائکه یا مقربان آنها. عبرانی آن کروبیم و جمع کروب است. بسا که به همان لفظ عبرانی به کار رود و معنی آن حافظ یا حارس یا مقرب است. (اقرب الموارد). رجوع به کروبی، کروبیان و کروبیم شود