معنی سردبیان سردبیان کسی که سخنش گرم و گیرا نباشد، آنکه با سخنان سرد دیگری را مشمئز و آزرده سازد تصویر سردبیان فرهنگ فارسی عمید
سردبیان سردبیان کنایه از غیرفصیح. (آنندراج) (انجمن آرا). غیرفصیح و کندطبع. (برهان) (از ناظم الاطباء) ، رنجانندۀ مردم. (آنندراج) (انجمن آرا). کسی که به سخنان راست مردم را برنجاند. (برهان) ، مرادف سردحرف. (آنندراج) (انجمن آرا) ، مردم ناموزون. (برهان) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
کروبیان کروبیان فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست فرهنگ لغت هوشیار
سرپایان سرپایان عمامه، دستار، کلاهخود، خود، کلاهی نرم که زیر کلاهخود بر سر می نهادند تا خود سر را آزار نکند، شمله و علاقه دستار و مغفر فرهنگ فارسی معین