تیر پرتابی، پرتاب شده. گشاد داده. رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. (صحاح الفرس) : تا هست ز شست دور در سرعت ایام چو تیرهای پرتابی. انوری. به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی هوا گرفت زمانی ولی بخاک نشست. حافظ. ، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن
تیرِ پرتابی، پرتاب شده. گشاد داده. رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. (صحاح الفرس) : تا هست ز شست دور در سرعت ایام چو تیرهای پرتابی. انوری. به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی هوا گرفت زمانی ولی بخاک نشست. حافظ. ، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن
دهنادی ابتدائی، مرتب و با ترتیب منسوب به ترتیب. یا غسل ترتیبی. غسلی است که بانیت و قصد قربت پروردگار نخست سرا پای بدن را به آب بشویند و سپس جانب راست بدن را از شانه راست تا پایین در معرض آب قرار دهند و آنگاه جانب چپ بدن را از شانه چپ بپایینمقابل غسل ارتماسی
دهنادی ابتدائی، مرتب و با ترتیب منسوب به ترتیب. یا غسل ترتیبی. غسلی است که بانیت و قصد قربت پروردگار نخست سرا پای بدن را به آب بشویند و سپس جانب راست بدن را از شانه راست تا پایین در معرض آب قرار دهند و آنگاه جانب چپ بدن را از شانه چپ بپایینمقابل غسل ارتماسی
خاوندی منسوب به ارباب (درفارسی مفرد بحساب آید) آنچه وابسته و متعلق به ارباب باشد از آب و زمین و بذر و ابزار کشت و جز آن. یا امک اربابی. زمینهایی که ارباب خود را صاحب آنها میداند زمینهای عمده مالک زمینهایی که مالک بزرگ عهده دار امور آنست و کشاورزان برای ارباب در آن کار میکنند
خاوندی منسوب به ارباب (درفارسی مفرد بحساب آید) آنچه وابسته و متعلق به ارباب باشد از آب و زمین و بذر و ابزار کشت و جز آن. یا امک اربابی. زمینهایی که ارباب خود را صاحب آنها میداند زمینهای عمده مالک زمینهایی که مالک بزرگ عهده دار امور آنست و کشاورزان برای ارباب در آن کار میکنند
پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب
پرتاب شده گشاد داده شده رها شده، تیری که آنرا نیک دور توان انداخت. یا تیر پرتابی، سلاح که بسوی دشمن از انسان و حیوان پرتاب کنند چون زوبین و مطراق و جز آن، تیرانداز، جمع پرتابیان، غیر مقرب غیر معتمد مقابل استوار (معتمد)، جمع پرتابیان: (گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ حالت و چگونگی پرتاب