جدول جو
جدول جو

معنی سربیشه - جستجوی لغت در جدول جو

سربیشه
(سَ شَ)
ده بهمئی سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 150 تن سکنه است. آب از چشمه. محصول آن غلات، پشم، لبنیات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرویشه
تصویر آرویشه
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی بیرجند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تربیسه
تصویر تربیسه
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، نوسه، کلکم، نوس، سویسه، آدینده، اغلیسون، آلیسا، ترسه، کرکم، آژفنداک، تیراژه، تربسه، سرکیس، آزفنداک، رخش، ایرسا، سرگیس، سرویسه، تیراژی، سدکیس، آفنداک، قوس و قزح، شدکیس، درونه، قزح، نوشه، تویه، توبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غربیله
تصویر غربیله
حرکاتی که در حالت رقص به قسمت های تحتانی بدن داده می شود، قر کمر، رقص کمر
غربیله کردن: حرکت دادن قسمت های تحتانی بدن در حالت رقص، قر کمر دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کابیشه
تصویر کابیشه
گلرنگ، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی شکل و گل های نارنجی که گاه به جای زعفران به کار می رود، کاجیره، کاژیره، احریض، بهرم، عصفر
فرهنگ فارسی عمید
جایی در گرمابه که در آنجا لباس های خود را از تن درآورند و به داخل حمام بروند، بینه، رخت کن سر حمام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرنیزه
تصویر سرنیزه
آلتی فولادی و نوک تیز که به سر نیزه یا تفنگ نصب کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرباشه
تصویر کرباشه
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرایچه
تصویر سرایچه
سراچه، سرای کوچک، خانۀ کوچک، خانۀ اندرونی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرپوشه
تصویر سرپوشه
سرپوش، آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید، رازدار، رازنگهدار، پارچه ای که زنان با آن سر خود را بپوشانند، آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابیده
تصویر سابیده
کوبیده و نرم شده، سوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سربیله
تصویر سربیله
بیلک، نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، فیلک
فرهنگ فارسی عمید
(سَشَ)
ده ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 174 تن سکنه است. آب از چشمه و قنات. محصول آن غلات، لبنیات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
سربنه. جامه کن. رخت کن حمام. مسلخ. محوطۀ بیرون حمام که دخل و جامه های حمام رفتگان بدانجاست. (یادداشت مؤلف). رجوع به سربنه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ / لِ)
پیکان پهنی که مانند بیل باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(دَ شَ)
ده کوچکی است از دهستان درختنکان بخش مرکزی شهرستان کرمان، واقع در 42هزارگزی شمال کرمان و سر راه مالرو شهداد به کرمان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سَ شَ)
ده مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. آب آن از قنات. محصول آن غلات، شلغم. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سُ یِ)
نوعی از رزاسه شامل درختان جنگلی با چوبهای سخت دارای انواع مختلف است که برای ساختن یک نوشابۀ غیرالکلی مورداستفاده قرار میگیرد. (کارآموزی داروسازی جنیدی)
لغت نامه دهخدا
(سَ شَ)
ده بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول. دارای 100 تن سکنه است. آب از کارون. محصول آن غلات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرنیزه
تصویر سرنیزه
آلت فولادین و نوک تیز که آنرا بالای نیزه یا تفنگ نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنبیده
تصویر سنبیده
سوراخ شده سفته، کاویده
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرغینه
تصویر سرغینه
سرنا سورنای
فرهنگ لغت هوشیار
سرای کوچک، خانه اندرونی خلوتخانه، صنودقچه ای که درون صندوق بزرگی بود، قفسی بی ته که مرغان خانگی را در زیر آن نگاهدارند. یا سراچه آدرنگ. دنیا. یا سراچه ضرب. ضرابخانه دار الضرب. یا سراچه گل. دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
سر گردانی حیرت، حالتی که به شخص دست میدهد و به سبب آن پندارند که اطاق و اشیا دور سر او میچرخند دوار سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
ضد سرباز، پوشیده و نهفته
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بر سر دیگ کماجدان کاسه خم و جز آن گذارند تا محتوی آن محفوظ ماند، مقنعه زنان سر انداز. یا سر پوش از سر طبق برداشتن، از روی طبق سرپوش را بر کنار کردن، سری را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بیله
تصویر سر بیله
پیکان پهنی که مانند بیل باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابیده
تصویر سابیده
ساییده رنگ سابیده
فرهنگ لغت هوشیار
جایی در حمام که در آن جامه کنند و به داخل حمام روند رختکن گرمابه:) امیر ارسلان برخاست باتفاق قمر وزیر به حمام رفت و در سربینه لباس از تن بیرون کرد... . (امیر ارسلان محجوب جیبی 210)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربیله
تصویر سربیله
((~. لَ یا لِ))
پیکان پهن، تیر دو شاخه، بیلک هم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربینه
تصویر سربینه
((~. نَ یا نِ))
رخت کن حمام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربسته
تصویر سربسته
مبهم، تلویحا
فرهنگ واژه فارسی سره