جدول جو
جدول جو

معنی سربینه

سربینه
جایی در گرمابه که در آنجا لباس های خود را از تن درآورند و به داخل حمام بروند، بینه، رخت کن سر حمام
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سربینه

سربینه

سربینه
سربنه. جامه کن. رخت کن حمام. مسلخ. محوطۀ بیرون حمام که دخل و جامه های حمام رفتگان بدانجاست. (یادداشت مؤلف). رجوع به سربنه شود
لغت نامه دهخدا

سر بینه

سر بینه
جایی در حمام که در آن جامه کنند و به داخل حمام روند رختکن گرمابه:) امیر ارسلان برخاست باتفاق قمر وزیر به حمام رفت و در سربینه لباس از تن بیرون کرد... . (امیر ارسلان محجوب جیبی 210)
فرهنگ لغت هوشیار

سکبینه

سکبینه
یونانی تازی گشته پرزیکه از گیاهان دارویی صمغی که از گیاه سکبینه استخراج شود و در طب از آن به عنوان مقوی و قاعده آور و ضد تشنج استفاده میگردد. این صمغ دارای بوی نسبتا مطبوع است ولی مزه تلخ دارد و دارای خواص صمغ باریجه است، علف سکبینه گیاهی است پایا از تیره چتریان و دارای ساقه های ضخیم است ارتفاعش بین 1 تا 2 متر میرسد برگهایش سبز و پوشیده از کرکهای ریز است. گلهایش زرد و میوه اش به درازای 10 تا 12 میلیمتر و به قطر 2 میلیمتر است. دانه این گیاه را نیز در تداوی به کار برند و به نام حب السکبینج می نامند. گیاه مذبور در نواحی البرز و شمال ایران به فراوانی میروید سکوینه صغبین سکبنی سکبیج سکبینج
فرهنگ لغت هوشیار

سکبینه

سکبینه
گیاهی از تیرۀ چتریان با ساقه های ضخیم، برگ های پوشیده از کرک، گل های زرد که بلندیش تا ۲ متر می رسد و از آن صمغی زرد رنگ و تلخ مزه به دست می آید که در طب قدیم برای معالجۀ امراض معده، روده و طحال و دفع کرم به کار می رفته
سکبینه
فرهنگ فارسی عمید

بربینه

بربینه
بربانه. ابویموت. بوقشرم. (ابن بیطار). چکانیدن عصارۀ آن بیاض عین (پرده سپید) را سود بخشد. (یادداشت بخط مؤلف) ، نام جایی که در آنجا قابیل هابیل را کشت، نام چاه زمزم است، و بدین معنی بدون الف و لام آید، نام دو قریه است در یمامه، برۀ علیا و برۀ سفلی. (از منتهی الارب) (از مراصد) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا