جدول جو
جدول جو

معنی سربزی - جستجوی لغت در جدول جو

سربزی
(سَ بُ)
دهی از دهستان نوروزآباد بخش سرخس شهرستان مشهد. دارای 140 تن سکنه. آب از قنات و رودخانه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سربازی
تصویر سربازی
سپاهیگری، مربوط به سرباز مثلاً لباس سربازی، دلاوری، شجاعت، فداکاری، جانبازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گربزی
تصویر گربزی
زیرکی، دلیری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
طراوت، شادابی، شادکامی، کامکاری
فرهنگ فارسی عمید
(سَ سَ)
کنایه از حیات و زندگی. (آنندراج) (انجمن آرا). تازگی. طراوت. خرمی: هرچند چشم زخمی چنین افتاد به سرسبزی و اقبال و بقای خداوند همه در توان یافت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 558).
رونق حسن تو رفته ست ای پسر
از نهال خشک سرسبزی مجوی.
سوزنی.
ناصرخسرو نکو گوید که سرسبزی سرو
از کدو ناید مگر در شدت گرما پدید.
ظهیر فاریابی.
بقا باد پادشاه زمین و شهریار زمان را در سرسبزی و نصرت و پیروزی. (سندبادنامه ص 282).
تو که سرسبزی جهان داری
ره کنون رو که پای آن داری.
نظامی.
و آنکه کرده بسوی برجش راه
داشت سرسبزیی ز طلعت شاه.
نظامی.
به سرسبزی بر آن سبزه نشستند
گهی شمشاد و گه گلدسته بستند.
نظامی.
به سرسبزی صبح آراسته
به مقبولی نزل ناخواسته.
نظامی.
به سرسبزی نشسته شاه بر تخت
چو سلطانی که باشد چاکرش بخت.
نظامی.
همه سرسبزی سودای رخت میخواهم
که همه عمر من اندر سر آن سودا شد.
عطار.
دانه چون اندر زمین پنهان شود
سرّ آن سرسبزی بستان شود.
مولوی.
، جوانی:
جوانان را و پیران را دگر بار
به سرسبزی درآرد سرخ گلزار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
باختن سر. جانفشانی کردن. تا پای جان در رزم ایستادن. جان باختن:
در این منزل ز سربازی پناهی ساز خاقانی
که ره پر لشکر جادوست نتوان بی عصا رفتن.
خاقانی.
لشکر دیلم در آن حادثه پای بفشردند و سربازیها کردند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 46).
کار من سربازی وبی خویشی است
کار شاهنشاه من سربخشی است.
مولوی (مثنوی دفتر چهارم بیت 2964).
ز سربازی در این گلشن چنان خوشوقت میگردم
که میریزم چو گل در دامن گلچین زر خود را.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ بِ / بُ)
عاقلی. زیرکی. دانایی. (از برهان). بباید دانست که حکمت را دو طرف افراط و تفریط است طرف افراط گربزی و طرف تفریط خمود و بلاهت است. (برهان) (جهانگیری). علی گفت: ای ابن عم (خطاب به عبداﷲ بن عباس) تو و معاویه هر دو دعوی گربزی دارید، من از تو آن خواهم که با من مشورت کنی اگر فرمان تو نکنم فرمان من کنی. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی).
آن خوری آنجا که با تو باشد از ایدر
جای ستم نیست آن و گربزی و فن.
ناصرخسرو (دیوان چ عبدالرسولی ص 325).
گفت کآن گربزی و رایت کو
وآن درفش گره گشایت کو.
نظامی.
، خبث. ناپاکی. دستان. فسون. افسون. حیله:
وآن جان ترا همی کند تلقین
با کوشش مور و گربزی راسو.
ناصرخسرو.
عارضی برمال و ملک و تا رسی بر آب و نان
کشته ای بر خاک نادانی درخت گربزی.
ناصرخسرو.
که تاجمع کرد آن زر از گربزی
پراکنده شد لشکر ازعاجزی.
سعدی.
، دلیری، بزرگی. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سَ بِ)
در تداول عام، آرام. بی آزار. که ازغایت شرم سر بالا نکند: کاسب سربزیر. جوان سربزیر
لغت نامه دهخدا
حیله گری مکاری محیلی: بزابه از راه تملق و گربزی هشت بار روی بر زمین نهاد ترسان و لرزان، زیرکی و دانایی هوشیاری: علی ع گفت: ای ابن عم (خطاب بعبد الله ابن عباس) تو و معاویه هر دو دعوی گربزی دارید من از تو آن خواهم که با من مشورت کنی اگر فرمان تو نکنم فرمان من کنی، دلیری دلاوری شجاعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
حالت و کیفیت سر سبز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربزیر
تصویر سربزیر
با شرم و حیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربازی
تصویر سربازی
جانفشانی کردن، تا پای جان در رزم ایستادن، جان باختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
خضرةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
Lushness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
luxuriance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
豊かさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سرسبزی، سبزه
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
سرسبزی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
সবুজত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
ความเขียวขจี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
ufanisi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
yeşillik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
kesuburan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
חִיּוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
울창함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
हरियाली
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
weelderigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
lussuria
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
exuberância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
茂盛
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
bujność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
пишність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
Üppigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
пышность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرسبزی
تصویر سرسبزی
exuberancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی