جدول جو
جدول جو

معنی سربار - جستجوی لغت در جدول جو

سربار
بسته یا عدلی کوچک که بر فراز بار چارپای بار کش نهند، باری که بر شتر حمل کنند، کسی که مخارج خود را به گردن دیگران اندازند طفیلی، مزاحم
فرهنگ لغت هوشیار
سربار
سرباری، لنگۀ بار یا بسته ای که بالای بار حیوان بارکش بگذارند، کنایه از کسی که هزینۀ زندگی یا کار و زحمت خود را به گردن کس دیگر بیندازد
سربار شدن: باعث زحمت شدن، بر خرج و زحمت و محنت کسی افزودن
تصویری از سربار
تصویر سربار
فرهنگ فارسی عمید
سربار
((سَ))
طفیلی، باعث زحمت
تصویری از سربار
تصویر سربار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بسته یا عدلی کوچک که بر فراز بار چارپای بار کش نهند، باری که بر شتر حمل کنند، کسی که مخارج خود را به گردن دیگران اندازند طفیلی، مزاحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردار
تصویر سردار
(پسرانه)
فرمانده یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دربار
تصویر دربار
بیت، خانه، مسکن، عمارت، سرای، بارگاه، امرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پربار
تصویر پربار
حاصلخیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرکار
تصویر سرکار
آن جناب، جناب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرشار
تصویر سرشار
مملو
فرهنگ واژه فارسی سره
سبزیهای خوردنی و برخی میوه ها از قبیل کدو و گوجه فرنگی و بادنجان و باقلا و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پربار
تصویر پربار
پر ثمر، پر میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردار
تصویر سردار
فرمانده سپاه، سالر، بزرگتر طایفه
فرهنگ لغت هوشیار
سراسر سر تاسر همه جملگی: عالم همه سربسر رباطی است خراب در جای خراب هم خراب او لیتر (حافظ)، برابر یکسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربدار
تصویر سربدار
آماده جهت بالا رفتن بالای دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربال
تصویر سربال
پیراهن جامه پوشش پیراهن قمیص، پوشاک جامه جمع سرابیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرباز
تصویر سرباز
سرگشاده و بمعنی سپاهی و لشکری و آماده جانبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکار
تصویر سرکار
کارفرما در کاری، کارفرما و صاحب اهتمام کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرشار
تصویر سرشار
پر، لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سربهر
تصویر سربهر
پایور شهربانی، برابر سروان ارتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکار
تصویر سرکار
کارفرما، کارگزار، مباشر، ناظر، پیشکار، کلمۀ احترام که در خطاب به کسی می گویند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تربار
تصویر تربار
تره بار، انواع میوه ها و سبزی های خوردنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پربار
تصویر پربار
درختی که میوۀ بسیار دارد، پرمیوه، پربر، پرثمر، دارای فایدۀ بسیار مثلاً سخنان پربار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پربار
تصویر پربار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بربار
تصویر بربار
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سردار
تصویر سردار
سالار، فرمانده سپاه، کنایه از رئیس و بزرگ دسته یا طایفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پربار
تصویر پربار
((پُ))
دارای فایده زیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پربار
تصویر پربار
((پَ))
خانه تابستانی، بالاخانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دربار
تصویر دربار
((دَ))
بارگاه، کاخ شاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سردار
تصویر سردار
((سَ))
فرمانده قشون، سالار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربسر
تصویر سربسر
((~. بِ سَ))
همه، سراسر، برابر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سربال
تصویر سربال
((س))
پیراهن، قمیص، پوشاک، جامه، جمع سرابیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرباز
تصویر سرباز
((سَ))
هر یک از افراد سپاه و لشکر، چیزی که سرش باز باشد، سرگشاده، جایی که سقف نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکار
تصویر سرکار
کلمه ای که به عنوان احترام به اشخاص گویند، سرکار آقا، سرکار خانم، سرکار عنوان رسمی درجه داران و افسران تا رده سرهنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشار
تصویر سرشار
((سَ))
لبریز
فرهنگ فارسی معین
آلتی شبیه شانه که با آن موی سر را هموار و مرتب می کردند یا سر را می خاراندند
فرهنگ فارسی عمید