جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پربار

پربار

پربار
درختی که میوۀ بسیار دارد، پرمیوه، پُربَر، پرثمر، دارای فایدۀ بسیار مثلاً سخنان پُربار
پربار
فرهنگ فارسی عمید

پربار

پربار
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه، غُرفِه
پربار
فرهنگ فارسی عمید

پربار

پربار
درخت پربار، بسیاربار. بسیارمیوه. مقابل کم بار:
تا بگفتاری پربار یکی نخلی
چون بفعل آئی پرخار مغیلانی.
ناصرخسرو.
، که شار و غِش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
لغت نامه دهخدا

پربار

پربار
خانه تابستانی. (برهان). پروار. پربال. پَرباره. پرباله. (شعوری). پرواره. فروار. فرواره. فروال. فرواله. بالاخانه. غرفه
لغت نامه دهخدا

پر بار

پر بار
درختی که بار بسیار دارد پر میوه پر ثمر مقابل کم بار، که شار و غش بسیار دارد (زر و سیم و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار