معنی سربهر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سربهر
سر بهر
سر بهر
پایور شهربانی برابر سروان (درارتش)، توضیح: این کلمه مدتی محدود در زمان اعلیحضرت رضا شاه متداول شد ولی بعد متروک گردید و اکنون سروان بجای آن مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
سربسر
سربسر
سراسر سر تاسر همه جملگی: عالم همه سربسر رباطی است خراب در جای خراب هم خراب او لیتر (حافظ)، برابر یکسان
فرهنگ لغت هوشیار
سربار
سربار
بسته یا عدلی کوچک که بر فراز بار چارپای بار کش نهند، باری که بر شتر حمل کنند، کسی که مخارج خود را به گردن دیگران اندازند طفیلی، مزاحم
فرهنگ لغت هوشیار
سربها
سربها
پولی که برای واخریدن جان خود یا دیگری بدهند، خون بها، فدیه
فرهنگ فارسی عمید
سربار
سربار
سرباری، لنگۀ بار یا بسته ای که بالای بار حیوان بارکش بگذارند، کنایه از کسی که هزینۀ زندگی یا کار و زحمت خود را به گردن کس دیگر بیندازد سربار شدن: باعث زحمت شدن، بر خرج و زحمت و محنت کسی افزودن
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.