بار اندک که بر بار بسیار گذارند و آن را به تازی علاوه خوانند، مبدل سروار و سرواره. (رشیدی) (آنندراج). علاوه. (ملخص اللغات حسن خطیب) : وجود خستۀ من زیر بار جور فلک جفای یار به سربار برنمیگیرد. سعدی (کلیات چ مصفاص 421). کفارۀ فراغت ایام بیخودی سربار مختتم شده چون روزۀ قضا. شفیع اثر (از آنندراج). بسکه دارد خاطرم شوق سبکباری اثر زندگانی بار و سربار است عقل کاملم. شفیع اثر (از آنندراج). - امثال: خر را سربار میکشد جوان را ماشأاﷲ. سربار مال خر بردبار است