جدول جو
جدول جو

معنی سرآزاده - جستجوی لغت در جدول جو

سرآزاده
(سَ دَ / دِ)
آزاد. حر:
ز فرمان سرآزاده و ژنده پوش
ز آواز بیغاره آلوده گوش.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پریزاده
تصویر پریزاده
(دخترانه)
پریزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سروآزاد
تصویر سروآزاد
(دخترانه)
نام زنی در منظومه ویس و رامین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سرواده
تصویر سرواده
شعر، قافیۀ شعر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
سر حال، سرخوش، شادمان، بانشاط، معروف، نامدار، متنفذ، سردسته، بزرگ تر صنف یا طایفه، سرجنبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرآوازه
تصویر سرآوازه
پیش درآمد، مقدمۀ آواز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمازده
تصویر سرمازده
گیاه یا درخت یا میوه که از سرما آسیب دیده باشد، عضوی از بدن که از سرما آسیب دیده و دچار سرمازدگی شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگشاده
تصویر سرگشاده
چیزی که سرش باز باشد از قبیل پاکت و بطری و قوطی سرباز، روباز
فرهنگ فارسی عمید
(خُ رَ / رُو دَ / دِ)
مولی مصطفی بن محمد متوفی بسال 987 هجری قمری یکی از مترجمان عثمانی است وی کتاب ’البرق الیمانی فی الفتح العثمانی’ رااز عربی به ترکی ترجمه کرد. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
که از سرما آفت دیده باشد:
سرمازدگان را به ماه بهمن
خفتانۀ خر خز و پرنیان است.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 72).
و سرمازده را اندکی... اندر شراب صافی حل کنند و بدهند نافع باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). علاج چشمی که سرمازده باشد، کاه گندم اندر آب پزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
شب سرمازده ز گرمی ریخت
صندلی با ترنج می آمیخت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شی دَ / دِ)
سربزیر. سر به پایین افتاده چنانکه پیرامون خود ننگرد. در رفتن بی توجه:
به راهت اندر چاه است سرنهاده متاز
به جامت اندر زهر است ناچشیده مخور.
مسعودسعد.
، سرافکنده. سربزیر:
سبزه سرنهاده عرض دهد
هر نمی کز سحاب میچکدش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ / زِ)
نوعی از خوانندگی پیش از نغمه که آن را در عرف هند آلاپ گویند. (آنندراج) (بهار عجم) :
لب از صوت تعریف او تازه باد
ز وصفش ترنم سرآوازه باد.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ گُ دَ / دِ)
روشن. واضح. بی ملاحظه: خداوند سرگشاده با بنده بگوید که چه اندیشه است و رای عالی بر چه قرار داده. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 593) ، گسترده. بازشده. پهن: خانه او را کس در گشاده ندیدی و سفره اش را سرگشاده. (سعدی) ، درباز. سرباز. مقابل سربسته: هیچ طعام و شراب سرگشاده نشایدگذاشت. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و وعا و انایی که شیر در وی بود سرگشاده بر سر نهاد. (سندبادنامه ص 276).
چاهی آن گاه سرگشاده به پیش
چون ندیدی بدوربینی خویش.
نظامی.
، معلوم. آشکار:
بود هفت اختر و دوازده برج
پیش او سرگشاده درج بدرج.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو دَ / دِ)
پسر خسرو. پسر پادشاه. شاهزاده:
سرت زیر کلاه خسروی باد
بخسروزادگان پشتت قوی باد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ دَ / دِ)
پریزاد. فرزند پری. پری نژاد:
همه رخ چودیبای رومی برنگ
خروشان ز چنگ پریزاده چنگ.
فردوسی.
پریزاده ای یا سیاوخشیا
که دل را بمهرت همی تخشیا.
فردوسی.
سیاوش نیم نز پریزادگان
از ایرانم از شهر آزادگان.
فردوسی.
پریزادگان رزم رادل پسند
بپولاد پوشیده چینی پرند.
عنصری
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرگشاده
تصویر سرگشاده
واضح، بی ملاحظه، روشن
فرهنگ لغت هوشیار
سر حال شادمان مسرور: بسیار سر زنده و با نشاط و خوش معاشرت است، معروف مشهور، مهتر قوم سردسته سر جنبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرواده
تصویر سرواده
قافیه شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر آزاد
تصویر سر آزاد
نجات یافته: عاقل سر آزاد از آن ورطه بیرون آمد
فرهنگ لغت هوشیار
زاده پری فرزند پری پری نژاد، (استعاره) کودک زنی زیبا، (استعاره) فرزند زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگشاده
تصویر سرگشاده
((~. گُ دِ))
صریح، بی پرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرآزاد
تصویر سرآزاد
نجات یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرواده
تصویر سرواده
((سَ دَ))
شعر، قافیه شعر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
((~. زِ دَ یا دِ))
شادمان، سرحال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
Brisk, Pert, Frisky, Zippy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
живой , игривый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
lebendig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
живий , жвавий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
żywy, żywiołowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
活跃的 , 活泼的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
animado, brincalhão, vivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
vivace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
animado, vivaz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
levendig
دیکشنری فارسی به هلندی