جدول جو
جدول جو

معنی سدیس - جستجوی لغت در جدول جو

سدیس
(سَ)
شش یک. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، دندان هشت سالگی شتر. (منتهی الارب) ، اشتر هشت ساله. (غیاث اللغات). شتر بهشت سالگی در آمده. (منتهی الارب) ، ازار شش ذرعی. (منتهی الارب) ، بچۀ گاو در سال چهارم سدیس و سدس، نر و ماده در آن یکسان باشد. (تاریخ قم ص 178) ، در سال ششم (بچۀ ناقه) سدیس و سدس، مذکر و مؤنث یکسان باشد در آن. (تاریخ قم ص 177) ، گاو و گوسپند و اسب پنجساله. (غیاث). بچه گاو و آن را در پنجم سدیس گویند. (تاریخ قم ص 178) ، گوسپند بشش سالگی رسیده، نوعی از پیمانه. (منتهی الارب). قسمی مکوک که بدان چیز بپیمایند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
سدیس
شش یک، دستار شش گزی، گوسبند شش ساله
تصویری از سدیس
تصویر سدیس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قدیس
تصویر قدیس
(پسرانه)
مؤمن، پرهیزکار و پاکدامن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سبیس
تصویر سبیس
یونجه، گیاهی با ساقه های بلند، برگچه های نازک و گل های بنفش که به مصرف خوراک چهارپایان می رسد، سپست، اسپست، آسپست، اسپرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدید
تصویر سدید
محکم و استوار، راست و درست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
شش گوشه کردن چیزی، شش قسمت کردن، شش تایی کردن، شش تایی، در علم نجوم قرار گرفتن یک ششم دورۀ فلک، یعنی دو برج، فاصله میان دو ستاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دسیس
تصویر دسیس
کسی که برای کسب خبر، پنهانی به جایی فرستاده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایس
تصویر سایس
ادب کننده، تربیت کننده، رام کننده، کسی که کار های قوم و جماعتی را از روی عقل و تدبیر اداره کند، کاردان، سیاست مدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدیس
تصویر قدیس
پاک و منزه، بسیار پارسا و مؤمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سدکیس
تصویر سدکیس
قوس و قزح کمان رستم رنگین کمان
فرهنگ لغت هوشیار
نامرد، زیرک هوشیار، نگهدارنده نگهبان داراک خویش، گشن بیکاره گشنی که باردار نگرداند کاسنی، گل استکانی
فرهنگ لغت هوشیار
روان این واژه را آنندراج از غیاث اللغات برگرفته معین با بهره گیری از خیام پور در فرهنگ فارسی می نویسد: (از منابعی که در دست است تنها در معیار اللغه دیده می شود) فرهنگ عربی به فارسی لاروی نیز واژه سلیس را نیاورده است فرانسوی شن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویس
تصویر سویس
غفلت و آگاه نبودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدیس
تصویر قدیس
پاک و منزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدیس
تصویر لدیس
فربه آگنده گوشت لمتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ودیس
تصویر ودیس
گیاه خشک، انگبین تنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدوس
تصویر سدوس
سبزکپا پوششی سبز که دینکاران پوشند، چادر سبز، نیل نیله از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدید
تصویر سدید
استوار و راست، محکم و درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدیح
تصویر سدیح
ستان (طاقباز)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه، سرچشمه مخفف سه دیر ساختمانی که نعمان بن منذر برای بهرام گور ساخته بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
شش گوشه کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسیس
تصویر دسیس
گند بغل، انیشه (جاسوس) ، کباب، فریبکاری پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ردیس
تصویر ردیس
سنگ انداز، دور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیس
تصویر حدیس
بر زمین افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیس
تصویر سجیس
بد بوی، آب تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سداس
تصویر سداس
شش شش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدین
تصویر سدین
پشم، خون، پرده
فرهنگ لغت هوشیار
فلزیست نقره ای بیرنگ دارای جلای فلزی، ولی در مجاورت اکسیژن هوا بزودی سطح آن مکدر میگردد و آنچنان نرم است که با چاقو به آسانی بریده میشود، در آب دریاها و معادن بصورت کلرور سدیم یا نیترات سدیم موجود است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدیل
تصویر سدیل
پرده چادر در چادر، پرده کجاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سدیف
تصویر سدیف
کوهان پیه کوهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
((تَ))
شش گوشه ساختن چیزی، فاصله میان دو ستاره که به اندازه برج باشد، قرار گرفتن ماه در نقطه ای که فاصله آن تا خورشید 60 درجه باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایس
تصویر سایس
ادب کننده، رام کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سدیم
تصویر سدیم
((سُ یُ))
فلزی است نقره ای، دارای جلای فلزی ولی در مجاورت اکسیژن خیلی زود کدر می گردد و آن چنان نرم است که با چاقو به آسانی بریده می شود و از آب سبک تراست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سدید
تصویر سدید
((سَ))
محکم، استوار، راست و درست
فرهنگ فارسی معین