- سدنه
- جمع سادن، پرده داران زاوران دربانان جمع سادن، پرده داران، خدمت کاران تیمارداران: خواجه وجود... که رحمت از سدنه خوابگاه استراحت اوست
معنی سدنه - جستجوی لغت در جدول جو
- سدنه
- سادن، پرده دارها، حاجب ها، دربان ها، خدمتکارها، تیماردارها، خادمان معبد، خادمان کعبه، جمع واژۀ سادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حیوانی که قربانی کنند
پوست نرمی، فراوانی، رنگ و ریخت
در پوش، درگاه، سیاهی شب تاریکی
رنج، بد بختی
یک درخت ارز پیراهن سفید و گشاد بی یقه و با آستینهای کوتاه که تا زانو میرسد این پیراهن از جلو چاکی در وسط دارد که تا انتهای سینه ادامه دارد و در آخر آن چاک کیسه کوچکی دوخته شده است. این پیراهن از البسه زردشتیان است و پوشیدن آن بر هر زردشتی که به سن 15 سالگی و بلوغ رسیده باشد واجب است. واحد سدر یک درخت سدر. یا سدره منتهی. سدره المنتهی
تار جامه، تری شب
خدمت کردن کعبه را، دربانی نمودن
میمون و مبارک
کسانی که در جائی ساکن شده و جای و مقام گزیده اند، مردم صحرا نشین
چنته چوپان از گیاهان، شیرینک از گیاهان کیس الراعی، شیرینک
سندان آهنگران
استخوان بندی بالای شکم از گردن به پائین که در میان آن دل و شش قرار دارد و بمعنی پستان
ساکنان، محل پیوستگی گردن و سر
رنگ و هیئت، شکل ظاهر، نرمی روی و پوست
پیراهن بی آستین با یخۀ گشاد که از ململ سفید دوخته می شود و زردشتیان آن را در زیر لباس بر تن می کنند
سدر، درختی گرمسیری و تناور با برگ های ریز و میوۀ کوچک و خوردنی که برگ آن برای شستشوی مو به کار می رود، کنار، شجر النبق، سدرة المنتهیٰ
سستی، فرو هشتگی
نیاز
آشتی، صلح
تنه، پیکر
آشتی، صلح
استخوان بندی بالای شکم از گردن به پایین که در میان آن قلب و ریه ها قرار دارد، کنایه از پستان، کنایه از ریه، کنایه از بخش جلو هر چیز
سینه کردن: پیش انداختن و به جلو راندن، در پشت سر کسی یا حیوانی قرار گرفتن و او را با فشار سینه به جلو راندن، بر زمین خوردن سنگ یا تیر یا چیز دیگر پس از پرتاب شدن و منحرف گشتن آن به سمت دیگر، فخر کردن، نازیدن
سینه کردن: پیش انداختن و به جلو راندن، در پشت سر کسی یا حیوانی قرار گرفتن و او را با فشار سینه به جلو راندن، بر زمین خوردن سنگ یا تیر یا چیز دیگر پس از پرتاب شدن و منحرف گشتن آن به سمت دیگر، فخر کردن، نازیدن