شکل و روی و صورت مردم. (غیاث). روی مردم. (منتهی الارب). هیئت. (لسان العرب) (منتهی الارب) ، نرمی و تازگی پوست روی. (غیاث). نرمی روی پوست. (منتهی الارب) (لسان العرب) ، هیئت و رنگ. (لسان العرب) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، نهاد روی مردم. (منتهی الارب) (آنندراج). حال. (لسان العرب) ، نعمه. (لسان العرب) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، در اصطلاح پزشکان عبارت است از حال جسد در فربهی و لاغری و سستی و سختی و اعتدال. (کشاف اصطلاحات الفنون) : و اگر روزگار تابستان باشد و مزاج و سحنه احتمال کند چون از آب زن برآید خویشتن بیکبار اندر آب سرد اندازد و زود برآید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و بفصد خون بسیار کند چنانکه بیم باشد که غشی افتد، لیکن بشرط آنکه سال عمر و سحنه و قوت و فصل سال از آن (از فصد) بازندارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و فصل سال و حال هوای شهر و دیگر خلطهاست وسحنه یعنی فربهی و لاغری تن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
صحنه به محیطی اطلاق می شود که در آن بازیگران و رخدادهای داستان اصلی فیلم اتفاق می افتد. این محیط شامل تنظیمات مختلف می شود که با استفاده از نورپردازی، دکوراسیون، و انتخاب زوایای دوربین ساخته می شود تا احساس و حسی معین در بیننده ایجاد کند. به مکان رخداد هر ماجرا یا کنشی بی وقفه در داستان فیلم که معمولا در یک مکان خاص و طی یک محدوده زمانی مشخص روی می دهد، گفته می شود. گاه صحنه در بیش از یک محل رخ می دهد مانند تعقیب که در مناطق مختلفی صورت می گیرد. صحنه می تواند شامل یک نما و یا چند نما باشد.