- ستودن
- مدح و تمجید کردن
معنی ستودن - جستجوی لغت در جدول جو
- ستودن
- مدح کردن، ستایش کردن، ستاییدن، خوبی و نیکویی کسی یا چیزی را بیان کردن، وصف کردن
- ستودن ((سُ دَ))
- مدح کردن، ستایش کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محو کردن، حذف
فتوا دادن
ایستادن
تراشیدن (موی و غیره)، پاک کردن زدودن، محو کردن زایل کردن
مدح شده تمجید شده ستایش شده جمع ستودگان
چاهی در گورستان زردشتیان که استخوان مرده را پس از خورده شدن گوشت وی توسط لاشخوران در آن اندازند، گورستان زردشتیان، گورستان (مطلقا)
استوار، محکم، معتمد و امین
تراشیدن (موی و غیره)، پاک کردن زدودن، محو کردن زایل کردن
سراییدن، شعر گفتن، نظم کردن
دخمه، مقبرۀ زردشتیان، قبرستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد
گورستان، وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغنبرای مثال سر جادوان را بکندم ز تن / ستودان ندیدند و گور و کفن (فردوسی - ۵/۳۵۳)
گورستان، وادی خاموشان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغن
مدح کرده شده، ستایش شده، پسندیده
ایستادن، برای مثال بیامد به درگاه مهران ستاد / بر تخت او رفت و نامه بداد (فردوسی - ۷/۲۶۷ حاشیه) ، ستاده قیصر و خاقان و فغفور / یک آماج از بساط پیشگه دور (نظامی۲ - ۱۹۹)
گرفتن چیزی از دیگری، ستاندن، ستدن
گرفتن چیزی از دیگری، ستاندن، ستدن
آواز خواندن، شعر خواندن، شعر گفتن، سراییدن
تراشیدن، برای مثال موی تراشی که سرش می سترد / موی به مویش به غمی می سپرد (نظامی۱ - ۹۱) ، خراشیدن، پاک کردن، زدودن، محو کردن
((سُ))
فرهنگ فارسی معین
گورستان زردشتیان، چاهی در گورستان زردشتیان که استخوان مرده را پس از خورده شدن گوشت وی توسط لاشخوران در آن اندازند
افسری که درجه اش بالاتر از استوار و پایین تر از سروان است مثلاً ستوان یکم، ستوان دوم، ستوان سوم، محکم، پایدار، پابرجا، امین
Lieutenant
лейтенант
Leutnant
лейтенант
porucznik
tenente
tenente
teniente
lieutenant