جدول جو
جدول جو

معنی سرودن

سرودن
آواز خواندن، شعر خواندن، شعر گفتن، سراییدن
تصویری از سرودن
تصویر سرودن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرودن

سرودن

سرودن
از: سرو + دن (پسوند مصدری) ، پهلوی ’سروتن’ (آواز خواندن) ، اوستا ریشه ’سراو’ (شنیدن) ، هندی باستان ریشه ’چراو’. آواز خواندن. تغنی کردن. سراییدن. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نغمه کردن. (آنندراج). سراییدن. (غیاث). انشاد کردن. نظم کردن. شعر گفتن: پسر رومی در این معنی نیکو سروده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 372).
یکی پنج بیتی خوش آمد به گوش
که در محفلی می سرودند دوش.
سعدی.
، حرف زدن. (آنندراج). گفتن:
سخن هیچ مسرای با رازدار
که او رابود نیز همساز و یار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

درودن

درودن
بریدن گیاه و غلات از روی زمین درو کردن، درو کردن درویده
درودن
فرهنگ لغت هوشیار