- ستاییده
- ستوده ستایش شده
معنی ستاییده - جستجوی لغت در جدول جو
- ستاییده
- ستوده، ستایش شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستودن ستایش کردن
گرفته ستده
ستایش کننده، مدح کننده
ستودن، مدح کردن، ستایش کردن
سوده کوبیده نرم شده، بهم مالیده، سوهان شده، زدوده شده صیقل شده، اره شده، فرسوده، لندوده مالیده، گداخته مذاب، لمس شده، تلاقی کرده
کوبیده و نرم شده، سوده، صیقل شده، زدوده، فرسوده
پذیرش نامه
رها کردن
مظلوم
احترام گذاشتن
چیزی را با تردستی برداشته و چابکی در برده، دزدیده تاراج شده، مجذوب
پاک شده پاکیزه شده، صیقل یافته، محو شده (غم و مانند آن)
چیزی از کسی گرفتن ستدن
گیرنده
صفه بلند که سقف آنرا بستونها افراشته باشند، بالا خانه ای که پیش آن ایوان گشاده باشد
کسی یا چیزی که به سبب سرمای سخت از حال خود گشته باشد
ستیزه کردن
مورد ستیز واقع شده ستیهیده
سراینده سروده سرایش) آواز خواندن تغنی کردن سراییدن، ساختن سرود و شعر
خواننده، نغمه کننده
خراشیده ریش کرده، خلانیده
گذاشتن، نهادن، رها کردن
اندیشیده، چاره جویی شده
خسته و درمانده شده، به تنگ آمده
شاعر، سرود گوی، سرودخوان، برای مثال من که سرایندۀ این نوگلم / باغ تو را نغز نوا بلبلم (نظامی۱ - ۱۹) ، گوینده
کسی که چیزی از دیگری بستاند، گیرنده
سرود خواندن، آواز خواندن، شعر خواندن، شعر گفتن
کنده برکنده، ریخته افشاننده، دریده شکافته، جدا شده، پریشان شده
کنده برکنده، ریخته افشاننده، دریده شکافته، جدا شده، پریشان شده
افزوده