جدول جو
جدول جو

معنی ستاینده - جستجوی لغت در جدول جو

ستاینده
ستایش کننده، مدح کننده
تصویری از ستاینده
تصویر ستاینده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سراینده
تصویر سراینده
شاعر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ستاننده
تصویر ستاننده
آلچی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ستاییده
تصویر ستاییده
ستوده ستایش شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستانیده
تصویر ستانیده
گرفته ستده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستاننده
تصویر ستاننده
گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
صفه بلند که سقف آنرا بستونها افراشته باشند، بالا خانه ای که پیش آن ایوان گشاده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراینده
تصویر سراینده
خواننده، نغمه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراینده
تصویر سراینده
شاعر، سرود گوی، سرودخوان، برای مثال من که سرایندۀ این نوگلم / باغ تو را نغز نوا بلبلم (نظامی۱ - ۱۹)، گوینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستاننده
تصویر ستاننده
کسی که چیزی از دیگری بستاند، گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراینده
تصویر سراینده
((سَ یا سُ یَ دَ یا دِ))
سرودگوی، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستاییده
تصویر ستاییده
ستوده، ستایش شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساینده
تصویر ساینده
آنکه چیزی را میساید و نرم میکند طحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستانده
تصویر ستانده
گرفته ستده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساینده
تصویر ساینده
((یَ دِ))
آن چه که چیزی را می ساید و نرم می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستانده
تصویر ستانده
گرفته شده، گرفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساینده
تصویر ساینده
آنکه چیزی را بساید
فرهنگ فارسی عمید
अपघर्षक
دیکشنری فارسی به هندی