جدول جو
جدول جو

معنی ستایشگر - جستجوی لغت در جدول جو

ستایشگر
کسی که دیگری را بستاید، ستایش کننده، ستاینده
تصویری از ستایشگر
تصویر ستایشگر
فرهنگ فارسی عمید
ستایشگر
(سِ یِ گَ)
آنکه کسی را بستاید. (آنندراج). مادح:
سخنوران و ستایشگران گیتی را
همی نگردد جز بر مدیح خواجه زبان.
فرخی.
گمان برم که من اندر زمین همان شجرم
شجر که دید ثناگستر و ستایشگر.
فرخی.
همه خوبی ّ و نکویی بود او را ز خدای
وین رهی را که ستایشگر وخنیاگر اوست.
فرخی
لغت نامه دهخدا
ستایشگر
آنکه کسی را بستاید
تصویری از ستایشگر
تصویر ستایشگر
فرهنگ لغت هوشیار
ستایشگر
مداح
تصویری از ستایشگر
تصویر ستایشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
ستایشگر
اسم آفرین گو، ثناخوان، ستاینده، مداح، مدح خوان، مدح گستر، مدح گوی، منقبت خوان
متضاد: نکوهش گر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستایشگاه
تصویر ستایشگاه
تخلص، نام یا لقبی که شاعر برای خود انتخاب می کند و در بیت آخر شعر می آورد مانند سعدی، حافظ و خواجو، بیتی که شاعر، نام شعری خود را در آن می آورد برای مثال به نام و کنیتت آراسته باد / ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر (عنصری - ۳۳۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
کسی که دیگران را آرایش کند، آرایش کننده، سلمانی، آرایشکار، کسی که جایی را تزئین و آماده می کند، دکوراتور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیایشگر
تصویر نیایشگر
نیایش کننده، ستایش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سگالشگر
تصویر سگالشگر
شور کننده، مشورت کننده، مشورت خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
(سِ یِ گَ)
حمد و عبادت و دعا. (ناظم الاطباء). عمل ستایشگر:
چو آمد بنزدش زمین بوسه داد
ستایشگری را زبان برگشاد.
فردوسی.
ای آنکه در ایام ستایشگری تو
صوفی شمرد عیب نگهبانی دم را.
عرفی (از آنندراج).
رجوع به ستایشگر شود
لغت نامه دهخدا
(سَ یِ گَ)
رامشگر
لغت نامه دهخدا
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
آنکه آرایش کند آراینده سلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستایشگاه
تصویر ستایشگاه
جای مدح و ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگالشگر
تصویر سگالشگر
مشورت خواهنده و مشورت شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
((یِ گَ))
آن که آرایش کند، سلمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستایشگاه
تصویر ستایشگاه
محل ستایش، بخشی از قصیده و غزل که شاعر در آن از نسیب و تشبیب به ستایش ممدوح گریز زند، شریطه، مخلص، ستایشگر، ستایش کننده، ستاینده، کسی که دیگری را بستاید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستایش گر
تصویر ستایش گر
آپولوژیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
Hairstylist, Stylist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
Exhibitor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
exposant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
експонент
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
parrucchiere, stilista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
Aussteller
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
cabeleireiro, estilista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
exposant
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
理发师 , 造型师
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
fryzjer, stylista
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
expositor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
экспонент
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
перукар , стиліст
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
wystawca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
Friseur, Stylist
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نمایشگر
تصویر نمایشگر
expositor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
парикмахер , стилист
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آرایشگر
تصویر آرایشگر
estilista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی