جدول جو
جدول جو

معنی سبیعی - جستجوی لغت در جدول جو

سبیعی
(سَ)
منسوب است به سبیع که بطنی از همدان است. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سباعی
تصویر سباعی
آنچه دارای هفت رکن باشد، هفت تایی، کلمه ای که بنای آن بر هفت حرف باشد، هفت حرفی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبیلی
تصویر سبیلی
اسبله، نوعی ماهی خوراکی بزرگ بی فلس با شاخک هایی شبیه سبیل در اطراف دهان که معمولاً در دریای خزر یافت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربیعی
تصویر ربیعی
بهاری، مربوط به بهار، ویژگی زراعتی که حاصل آن در فصل بهار به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
مربوط به طبیعت، ذاتی، فطری، در فلسفه کسی که هر چیز را به طبیعت نسبت دهد، هر یک از طبیعیون، معتقد به اصالت ماده، طبایعی، عادی و معمولی مثلاً رفتار طبیعی، منسوخ، از رشته های دورۀ متوسطه در نظام آموزشی قدیم، مقابل مصنوعی، آنچه ساختۀ دست انسان نیست
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
به سبیل. برایگان. مفت. مجانی:
ز بس کو داد سیم و زر سبیلی
نماند اندر جهان نام بخیلی.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نسبتی است مر سبیله را و آن بطنی است از قضاعه. (الانساب سمعانی) (لباب الانساب ص 531)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
عملی، سرشتی، خلقی، صناعی، ذاتی
فرهنگ لغت هوشیار
هفت پاره چامه ای که هفت بند دارد، هفت سپهر، هفت پایه، هفت واتی، هفت ماهه نوزاد، شتر بزرگ منسوب به سبعه. هفت تایی، کلمه هفت حرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربیعی
تصویر ربیعی
بهاری، خانه بهاری بهارمان منسوب به ربیع بهاری قصیده ربیعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
((طَ))
منسوب به طبیعت، فطری، ذاتی، عالم علم طبیعی، کسی که امور جهان را به طبیعت نسبت می دهد و به خدا اعتقادی ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سباعی
تصویر سباعی
((سُ))
منسوب به سبعه. هفت تایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
سرشتین، نیادی، بهنجار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
طبيعيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
Natural, Spontaneous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
naturel, spontané
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
自然的 , 自发的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
قدرتی , خودبخود
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
প্রাকৃতিক , স্বতঃস্ফূর্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
ธรรมชาติ , ตามธรรมชาติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
asili, ya kujitokeza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
doğal, doğaçlama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
自然の , 自発的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
प्राकृतिक , स्वाभाविक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
טבעי , ספונטני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
자연의 , 자발적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
alami, spontan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
natuurlijk, spontaan
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
natural, espontáneo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
natural, espontâneo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
naturalny, spontaniczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
природний , спонтанний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
natürlich, spontan
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
естественный , спонтанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طبیعی
تصویر طبیعی
naturale, spontaneo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی