- سبوح
- شنارو، اسب خوش رفتار نامی از نامهای خدایتعالی، بسیار منزه
معنی سبوح - جستجوی لغت در جدول جو
- سبوح ((سُ بُّ))
- خدای تعالی (زیرا او را تسبیح گویند)
- سبوح
- از نام های خداوند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آوندی سفالین و دسته دار که در آن شراب و جز آن ریزند کوزه سفالی
لاتینی تازی گشته پراسه ازگیاهان
پیش بر پیش پیشی گیرنده
درازیدن، فراخی فراوانی
هفته
فرو هشتگی موی، تپ کردن
پوست جو و گندم آرد کرده
جمع سبت، شنبه ها روزهای شنبه
شناور، شناگر
روان شدن اشک یا باران، تازیانه زدن، فربه گشتن ابر ریزان
جمع سطح
چرا کردن
جمع سفح، سنگ های لیز
جوانمرد
پیدا شدن پدید آمدن ایجاد شدن، حدوث (واقعه) ایجاد (سانحه)
بسیار شنا کننده، شناگر
هر چیزی که صبح بخورند یا بیاشامند
پیدا شدن، هویدا شدن، پدید آمدن، رخ دادن امری، پابرجا شدن، در گناه افتادن
سطح ها، بام ها، روی چیزی ها، در ریاضیات مساحت ها، میزان ها، جمع واژۀ سطح
هر چیزی که صبح بخورند
زشتی، زشت گردیدن
پوست گندم یا جو، پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست می آید
دعا ذکر، مهره های برشته کشیده که به هنگام ذکر و تسبیح گفتن در دست گیرند و بدان عدد اذکار را نگاهدارند تسبیح
کوزه سفالی
کوزۀ سفالی، کوزۀ دسته دار که در آن آب یا شراب بریزند
جمع سبوح، پاکان فرشتگان