جدول جو
جدول جو

معنی سنوح

سنوح
پیدا شدن، هویدا شدن، پدید آمدن، رخ دادن امری، پابرجا شدن، در گناه افتادن
تصویری از سنوح
تصویر سنوح
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سنوح

سنوح

سنوح
پیدا شدن پدید آمدن ایجاد شدن، حدوث (واقعه) ایجاد (سانحه)
سنوح
فرهنگ لغت هوشیار

سنوح

سنوح
ظاهر شدن شکار آهو از سوی دست چپ. (آنندراج) (غیاث) ، پیدا و هویدا شدن: سنح لی رأی، پیدا و هویدا شد مرا تدبیری. (منتهی الارب). ظهور، بمجاز، به معنی پیدا شدن حادثه. (غیاث) (آنندراج) ، سخن بربسته گفتن. (تاج المصادر بیهقی) : سنح بکذا، سخن بربسته گفت، برگردانیدن از رأی: سنح فلاناً رایه، برگردانیدن او را از آن رأی، سنح به و علیه، در گناه انداخت او را و بدی رسانید، سنح العشر لی، آسان شد مرا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

سبوح

سبوح
شنارو، اسب خوش رفتار نامی از نامهای خدایتعالی، بسیار منزه
سبوح
فرهنگ لغت هوشیار

سحوح

سحوح
روان شدن اشک یا باران، تازیانه زدن، فربه گشتن ابر ریزان
سحوح
فرهنگ لغت هوشیار