- سبزارنگ (دخترانه)
- نام یکی از الحان باربد، سبزرنگ
معنی سبزارنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- سبزارنگ
- سبز رنگ، به رنگ سبز،
برای مثال بگفت این و کشید از زیر بستر / چو برگ بید سبزارنگ خنجر ، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی(جامی۵ - ۱۳۵)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گندمگون
هر چیزی که به رنگ سبز باشد، سبزارنگ
برنگ سبز
سرخ رنگ، سرخ فام، مایل به سرخی
پستان بند زنان
اسب، اسب تیره رنگ، کنایه از فلک، کنایه از آسمان، برای مثال فلک بر سبزخنگی تند تیز است / ز راهش روح را جای گریز است (نظامی۲ - ۱۹۰) ، مه جلوه می نماید بر سبزخنگ گردون / تا او به سر درآید بر رخش پا بگردان (حافظ - ۷۷۰)
باژرنگ، سینه بند کودکان، پیش بند، پستان بند زنان
رنگدار، ملون
پرنده ایست سیاه رنگ ساری سار، یکی از فروع دستگاه شور، سازیست چون کمانچه که با کمان نوازند
گوشه ای در آواز دشتی و بیات ترک که این دو را به هم مرتبط می کند