- سباعی
- هفت پاره چامه ای که هفت بند دارد، هفت سپهر، هفت پایه، هفت واتی، هفت ماهه نوزاد، شتر بزرگ منسوب به سبعه. هفت تایی، کلمه هفت حرفی
معنی سباعی - جستجوی لغت در جدول جو
- سباعی
- آنچه دارای هفت رکن باشد، هفت تایی، کلمه ای که بنای آن بر هفت حرف باشد، هفت حرفی
- سباعی ((سُ))
- منسوب به سبعه. هفت تایی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث سباعی هفت پاره هفت بند مونث سباعی جمع سباعیات
چهار مصراع شعر که در مصراع اول و دوم چهارم آن با قیافه و بوزن لاحول و لاقوه الا بالله باشد اگر به این وزن نباشد آنرا دوبیتی گویند
گولپیر پیر گول پیر کودن (خرف)
رئیس عسس رئیس نظمیه والی الشرطه
ساق جوشه گندم یا جو
حکایتی و نقلی، بنا شده بر عادت
آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد، چهارتایی، در علوم ادبی شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن هم قافیه و بر وزن «لا حول و لا قوه الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراع ها هم قافیه باشد، برای مثال خط یافته بر دایرۀ حسن تو راه / یا مور احاطه کرده بر خرمن ماه ی یا دود دلم چشمۀ خود کرده سیاه / لا حول و لا قوه الا بالله، اگر به این وزن نباشد آن را دوبیتی می گویند
منسوب به طباع، طرفدار طبیعت طبایعی
شعری دارای چهار مصراع که مصراع های اول و دوم و چهارم هم قافیه و بر وزن «لاحول ولا قوه الابالله» باشند
کلماتی که از فصحا شنیده شده و در نظم و نثر استعمال کرده اند و دیگران هم استعمال می کنند و موقوف بر قاعده نیست و بر آن ها قیاس نمی توان کرد
کوشنده، کوشا، جدی، کاری
درند گی
سواری که مایحتاج خود را بفتراک بسته و مسلح و مکمل یراق میراند سبای سوار زبده سوار
فخر کردن، فخر نمودن
حیوانی، مربوط به حیوان مانند حیوان، حیوان بودن
سبع ها، جانوران درنده، ددها، جمع واژۀ سبع
سعی کننده، کوشنده، کوشا، عامل وصول باج و خراج، والی، عامل، برید، قاصد، سخن چین
کوشا، سعی کننده، شتابنده، سخن چین
شیعه اسماعیلیه، از فرقه های شیعه که اسماعیل فرزند امام جعفر صادق را آخرین و هفتمین امام می دانند
اسماعیلیه، شیعه سبعیّه، شیعه باطنیّه، شیعه هفت امامی، سبعیّه
اسماعیلیه، شیعه سبعیّه، شیعه باطنیّه، شیعه هفت امامی، سبعیّه
جمع سباعیه، هفت پاره ها مونث سباعی جمع سباعیات
هفت بر هفت پهلو
هفت لولگان گل های هفت لوله ای